برخی از اعمال وهابیون
وهابیت به عنوان یک جریان ریشه در جریانهای مذهبی گذشته در تاریخ اسلام دارد. این جریان از نظر روحیهها و خط مشیها بسیار شبیه جریان خوارج صدر اسلام بود؛ هر چند که به ظاهر با آن مخالف بود. به این معنا که اینان مانند خوارج، «لاحکم الالله» را شعار خود کرده بودند و مانند آنان از کلمه حق اراده باطلی داشتند و با ذهنیتی جزمی با بسیاری از مسائل، با عنوان هایی چون شرک و بدعت مبارزه میکردند. وهابیان به ظواهر احکام قرآن و سنت پایبند بودند و در این راه تعصب شدیدی به خرج میداند. آنها سایر مسلمانان را تکفیر و به جان و مال شان تعدی میکردند. از جمله شعارهای وهابیون که نه تنها هیچ گاه از حد شعار تجاوز نکرد بلکه در عمل رویهای خلاف آن پیش گرفته شد، این بود که اعلام میکردند که با شرک و خرافات به مبارزه برخاسته و قصد شان بازگشت به سلف و سلف و صالح است. محمد بن عبد الوهاب شعار مبارزه با شرک و دعوت به توحید را سر میداد و البته منظور وی از توحید همان تفسیری بود که از سوی شخص ابن عبد الوهاب ارائه و ترسیم میگردید. هر چند شعار مذکور فی نفسه در برههای که ابن عبد الوهاب در آن میزیست نیاز جامعه اسلامی بود و در جامعه اسلامی آن روز جهل و نادانی و خرافات دامنگیر مسلمانان بوده است، اما حقیقت این است که آنها عملابسیاری از معتقدات و آداب و افعال مسلمانان مذاهب مختلف را با ذهنیتهای قشری و خشک خود به عنوان شرک رد میکردند و شرک را شامل همه چیز، جز آنچه در فرقه وهابی تجویز شده، میدانستند. بدتر از این، آنها در عمل بیشتر مسلمین را مشرک، بت پرست و یا کافر قلمداد میکردند و آنها را واجب القتل میدانستند. بدین ترتیب، مبارزه با شرک و بدعت برای آنان شعاری عمومی به عنوان جهاد در راه خدا و توحید، در واقع نوعی اعلام جنگ به سر تا سر جهان اسلام و پیروان همه مذاهب اسلامی بود و تنها شامل خود آنها نمیشد. محمد بن عبد الوهاب و پیروان او مفهوم توحید و کلمه لااله الاالله را طوری تفسیر میکردند که جز خودشان تقریبا موحد دیگری باقی نمی ماند. آنها در مقام نفی عبادت غیر خدا، امور ذیل را شرک و بت پرستی میدانستند و محکوم میکردند:
زیارت قبور حتی مرقد مطهر رسول خدا (ص)، ساختن گنبد و بارگاه برای درگذشتگان نذر و چراغانی برای آنها، بوسیدن ضریح و نماز گزاردن درکنار آن، غیر خدا را ندا کردن و سید و مولاخطاب کردن و یا قسم خوردن به غیر خدا، توسل، شفاعت و استغاثه نزد غیر خدا حتی انبیا و اولیا. وهابیان معتقد بودند که فرد، تنها با بر زبان آوردن شهادتین مسلمان نمی شود و جان و مالش محترم نیست، چرا که قول بدون عمل اعتباری ندارد و کسانی که به آداب و عبادات اسلامی آن گونه که ابن عبد الوهاب مطرح کرده، عمل نکنند، کافر و مشرکند و خون و مال و آنها حلال است، هر چند شهادتین را نیز گفته باشند
.وهابیون با عقل، فلسفه، اجتهاد، تفسیر قرآن، تصوف و عرفان و هر گونه نو آوری به عنوان بدعت مخالفت میکردند. آنها به پیروی از ابن تیمیه، با هر گونه گرایشهای عقلی، فلسفی و منطقی و تصوف و عرفان و تاویل و تفسیر قرآن و با هر روش و شیوه ای که از ظاهر فراتر میرفت، مخالف بودند و آنها به عنوان بدعت تحریم میکردند. ابن عبد الوعاب اظهار میداشت: «ان کل بدعت ضلاله و کل ضلاله فی النار». آنها به آنچه از قدیم مانده، سخت پایبند بودند و عقاید صحیح اسلامی را در همان ظواهر و صورت قرآن و سنت منحصر میدانستند و از هر گونه تفسیر و ژرف نگری و بهره گیری از عقل، علم و فلسفه در تعالیم دین و تطبیق آنها با مقتضیات زمان اجتناب میورزیدند. همچنین کلیه امور عصر پیامبر را برای مردم در همه اعصار کافی میدانستند. در واقع آنان اصل را بر این قرار میدادند که همه امور و پدیدهها در طول قرون جز آن چیز هایی که در نص صریح قرآن و سنت پیامبر (ص) آمده است حرام است و اصل مباح بودن امور و پدیدهها را در چیز هایی که نص صریح در حرمت آنها وجود ندارد قبول نداشتند. با آنکه وهابیون در شعار هایشان دعوت به وحدت مینمودند و از وحدت اسلامی داد سخن میدادند. در دورانی که دولت مسلمان عثمانی به دلیل درگیری با غرب و مواجهه با دولتهای استعماری اروپایی بیش از همیشه نیازمند وحدت در صفوف داخلی و در قلمرو اسلامی بودند، ابن عبد الوهاب و وهابیون به سبب درکی نادرست از وضع موجود یک جهت گیری شدید ضد عثمانی را تعقیب میکردند و بدین ترتیب همسو با اهداف استعماری غرب و در کنار آنها قرار گرفتند. هر چند جریان وهابیت آن گونه که برخی بر سبیل اغراق ابراز داشته اند هرگز تاثیر گسترده ای در سر تا سر جهان اسلام نگذارد اما این جریان بر برخی رجال دینی، شخصیتها و حرکتهای مذهبی و اصلاحی در شمال آفریقا و بلاد عربی خاورمیانه و هند و پاکستان تاثیر گذاشت. به طور کلی تاثیرات وهابیت بر شخصیتها و جریانهای اسلامی منفی و زیانسبار بود و نه تنها در رفع رکود و جمود فکری ـ فرهنگی و اجتماعی مسلمین و انحطاط داخلی جهان اسلام کمکی نکرد، بلکه اساسا خود عامل مهمی در تشدید عقب ماندگی مسلمین و انحراف نهضتها از مسیر صحیح اصلاح طلبی دینی و اسلام اصیل بود و آنها را از جهت گیریهای اساسی اصلاحی و انقلابی و ضد استبدادی و ضد استعماری و جهاد و اجتهاد بازداشت. استاد شهید مرتضی مطهری در تحلیلی دقیق و حکیمانه عامل عمدة افول اندیشه اصلاح در جهان عرب و اسلام و شکست نهضتهای اصلاح دینی و اسلامی را نفوذ و تاثیر گذاری جریان وهابیت دانسته اند در پایان این مقال قسمتی از تحلیل استاد بازگو میشود: «عامل عمده ای که سبب شد نهضت اسلامی که از سید جمال شروع شد، از جلوه و رونق بیفتد، گرایش شدید مدعیان اصلاح بعد از سید جمال و عبده به سوی وهابی گری و گرفتار شدن آنها در دایره تنگ اندیشههای محدود این مسلک است
.»نگاهی دیگر به عقاید وهابیان
1 –
بوسیله هیچ یک از انبیاء و اولیاى خدا به خداوند تعالى توسل نجوید و هر گاه چنین کند و بگوید: اى خدا توسط پیامبرت محمد(ص) به تو متوسل هستم که من را مشمول رحمتخود قرار دهى، چنین کسى به راه مشرکان رفته و عقیدهاش شرک است.۲
– به قصد زیارت به قبر پیغمبر(ص) نزدیک نشود و بر آن دست نگذارد و در آن جا دعا نخواند و نماز نگذارد و بر آن بنا و مسجد نسازد و براى آن نذر نکند.۳
– از پیغمبر طلب شفاعت نکند اگر چه خداوند حق شفاعت را به پیغمبر(ص) اسلام عطا کرده است ولیکن از طلب آن نهى فرموده است.بر مسلمان جایز است که بگوید: یا اللّه اشفع لى محمدا، یعنى محمد(ص) را شفیع من قرار ده ولى روانیستبگوید: یا محمد اشفع لى عند اللّه، یعنى اى محمّد (ص) نزد خدا براى من شفاعت کن
.کسى که از پیامبر طلب شفاعت کند مانند این است که از بتان شفاعتخواسته باشد
4 –
5 –
6 –
.باید هرگز به پیغمبر سوگند نخورد و او را ندا و «یا محمدا» نکند و آن حضرت را با لفظ «سیدنا» توصیف نکند و الفاظى از قبیل: بحق محمد، یا محمد، سیدنا محمد(ص) بر زبان جارى نسازد.نذر براى غیر خدا و پناه بردن و استغاثه به غیر خداوند شرک است.زیارت قبور و ساختن گنبد و بنابر آنها و تزیین قبور و سنگ و کتیبه نهادن بر آن، و چراغ و شمع گذاشتن بر آن شرک است.همه مسلمانان معتقدند که هر کس شهادتین گوید مسلمان محسوب مىشود و خون و مالش محفوظ است امّا «وهابیه» گویند: قول بدون عمل ارزش و اعتبارى ندارد و بنابراین هر کس شهادتین را بخواند ولى از مردگان استعانتبطلبد چنین کسى کافر و مشرک خواهد بود و خون و مال او حلال مىباشد
«
.وهابیان» به پیروى از ابن تیمیه به ظاهر آیات و اخبار عمل مىکنند و قایل به تاویل و توجیه نیستند، و به استناد ظاهر پارهاى از احادیث و آیات براى بارى تعالى اثبات جهت مىکنند و او را مانند «مجسمه» داراى اعضا و جوارح مىدانند. آنان نخستین پیغمبر را نوح و خاتم ایشان را حضرت محمد(ص) بن عبداللّه دانند.در سرزمین ایشان زیارت قبور وجود ندارد و تمام قبرها با خاک یکسان است و روضه منوره پیغمبر(ص) را که تا به حال باقى مىباشد طورى قرار دادهاند که کسى نمىتواند بدان نزدیک شود و قبر مطهر ابدا دیده نمىشود
.مذهب وهابى اکنون در عربستان سعودى مذهب رسمى است و فتاوى علماى آن مذهب از طرف دولت اجرا مىشود
«
«
.وهابیان» در فروع مذهب تابع امام احمد حنبل هستند و بر هیچ یک از پیروان مذاهب اربعه مثل: حنفى، شافعى، حنبلى، مالکى ایراد نمىگیرند ولى پیروان دیگر مذاهب را از قبیل: «شیعه» و «زیدیه» و «غلاة» را مورد طعن قرار مىدهند.وهابیه» در سال ۱۲۱۶ هجرى قمرى بعد از خراب کردن قبور بقیع، به کربلا و نجف حمله کردند و حرم حضرت امام حسین(ع) را غارت نمودند و قریب چهار هزار تن از مردم شیعه آن شهر را بکشتند.ایشان بر آن بودند که گنبد رسول(ص) خدا را نیز خراب کنند و با خاک یکسان نمایند ولى از بیم اعتراض دیگر مسلمانان از این کار خوددارى کردند
.گویند: محمد بن عبدالوهاب بر سر قبر رسول(ص) خدا مىرفت و با عصاى چماق گونه خود بر قبر آن حضرت مىکوفت و مىگفت: یا محمد، قم ان کنتحیّا «یعنى اى محمد(ص) اگر زندهاى برخیز» و با این عمل مىخواستبه پیروان خود نشان دهد که پیغمبر(ص) زنده نیست و نباید از او حاجتخواست
.برگرفته از کتاب فرهنگ فرق اسلامى نوشته دکتر محمد جواد مشکور