جائز بودن لواط در مکتب برخی از علمای مکتب سقیفه

حکم جائز بودن لواط در نظر برخی علمای اهل سنت + اسناد تصویری

عمل زشت لواط،از بزرگترین گناهان کبیره هست که بسیار مورد غضب خدای متعال هست اما متاسفانه در بین علما و حکام مکتب سقیفه،این عمل بسیار زشت،وجود داشته و دارد
امیدوارم بدور از تعصب مطالعه بفرمایید :لواط،اینقدر در نزد خداوند عمل زشت و گناه بزرگی هست که خداوند یک قوم را همگی به خاطر این عمل زشت،در همین دنیا عذاب کرد.هیچ یک از امامان مذاهب اربعه مکتب سقیفه این کار را جایز ندانسته،زیرا جایز دانستن این عمل مخالفت صریح با نص آیات قرآن است و اگر لواط را جایز می دانستند،برایشان،بد می شد.اما به جای آن،آمدند و فتواهای عجیبی صادر کردند که هر انسانی که شرف انسانیت در او باشد،زیر بار این فتواها نخواهد رفت.از طرفی مشاهده می شود که برخی علمای بزرگ اهل سنت،متاسفانه دچار این عمل زشت بوده و هستند که دعوت می کنم به مطالب زیر که از منابع اهل سنت انتخاب شده است دقت بفرمایید:

حکم اللواطة بالرجال  : واما اللواط بالرجال فانه لیس فی التحریم کالجماع ولا یحرم شیئا.وحده کحد الزنا فی قول النخعی وابی یوسف ومحمد وابی عبد الله وفی قول ابی حنیفة لیس فیه حد وفیه التعزیر فتاوى السغدی ج1/ص269 بنابر مکتبه شامله.حکم لواط با مردان ؛ اما لواط با مردان در حرمت مانند حرمت جماع (زنا) نیست ؛ و سبب حرام شدن کسی بر کسی نمی شود ؛ و حد آن در نظر نخعی و ابو یوسف و محمد و ابو عبد الله مانند حد زنا است ؛ اما به نظر ابو حنیفه در این کار حد جاری نمی شود ولی تعزیر می شود .

تعزیر یعنی چه؟ تعزیر در نزد علمای مکتب سقیفه یعنی اینکه،اگر حاکم دوست داشت،می بخشد اگر نه،او را از 1 تا 79 ضربه شلاق می زند.بنابر روایتی که بخاری در صحیح البخاری ج6 ص2512 ش 6456 تا 6458 باب کم التعزیز والأدب آورده،کسی حق ندارد حدی از حدود الهی را از 10ضربه شلاق بیشتر بزند.

متاسفانه همین ساده انگاری در مورد حکم لواط سبب شده است که عده ای از عالم نمایان مکتب سقیفه(که متاسفانه به عنوان علمای معروفی مطرح شدند) و نیز خلفای ایشان این کار را انجام داده و یا آن را جایز بدانند !!! 

علمای مکتب سقیفه که اهل لواط بوده اند: 

یحیى بن أکثم:

وی که از دشمنان ائمه اهل بیت ع بوده و مناظره او با امام جواد علیه السلام مشهور است ، در نظر بزرگان مکتب سقیفه از امامان و علماء بلند رتبه به شمار می رود ؛ ابن کثیر در مورد او می گوید:
کان یحیى بن أکثم من أئمّة السنّة ، وعلماء الناس و من المعظمین للفقه.
البدایة والنهایة ج 10 ص 348  دار إحیاء التراث العربی.
یحیی بن اکثم از امامان اهل سنت و از علمای مردم و از بزرگان فقه بود.

ذهبی هم درسیراعلام النبلا ج12ص10 در پاورقی از ابن کثیر نقل میکند که:یحیی بن اکثم از امامان اهل سنت و از علمای مردم و از بزرگان فقه بود.

ثعالبی از علمای به نام مخالفین و متوفای 420 کتابی در باره القاب مشهور دارد ؛ وی در این کتاب مشهورترین شخص در لواط را یحیی بن اکثم معرفی می کند و می گوید:لواط یحیى بن أکثم !!! أصله من مرو فاتصل بالمأمون ایام مقامه بها فاختص به واستولى على قلبه وصحبه إلى بغداد ومحله منه محل الأقارب أو أقرب .وکان متقدما فى الفقه وآداب القضاة حسن العشرة عذب اللسان وافر الحظ من الجد والهزل ولاه المأمون قاضى القضاة وأمر بألا یحجب عنه لیلا ولا نهارا وأفضى إلیه بأسراره وشاوره فى مهماته  !ثمار القلوب فی المضاف والمنسوب ج1 156 ش 221  
(یکی از صفات مشهور) لواط یحیی بن اکثم است ؛ وی از مرو بود و با مامون ارتباط برقرار کرد و توانست که بر قلب او چیره شود ؛ سپس به همراه او به بغداد آمد و جزو نزدیکترین افراد به مامون بود ؛ وی در باب فقه و آداب قضاوت شهره بوده و خوش برخورد و خوش بیان بود و هم در شوخی و هم در جدی بودن تخصص داشت ؛ مامون او را به مقام قاضی القضاة منصوب کرده و دستور داد که هر زمان در شبانه روز که یحیی خواست بتواند به نزد مامون برود ؛ و با او راز گفته و در کارهای مهم با وی مشورت می نمود .

او لواط کار ترین عرب بود :

وکان یحیى ألوط من ثفر ومن قوم لوط
یحیی بن اکثم(یکی از بدنام ترین مردان قوم مشهور به این کار) و از قوم لوط نیز بیشتر این کار را انجام می داد!!

اگر جوان خوش سیمایی را می دید آب دهانش به راه می افتاد !!!

وکان إذا رأى غلاما یفسده وقعت علیه الرعدة وسال لعابه وبرق بصره!!  وکان لا یستخدم فى داره إلا المرد الملاح ویقول قد اکرم الله تعالى أهل جنته بأن أطاف علیهم الغلمان فى حال رضاه عنهم لفضلهم على الجوارى فما بالى لا أطلب هذه الزلفى والکرامة فى دار الدنیا معهم
اگر جوانی را می دید که با دل او بازی می کند ، بر بدنش رعشه افتاده و آب دهانش به راه افتاده و چشمانش برق می زد !!!وی در خانه خویش به جز نوجوانان (ریش در نیاورده) خوش سیما به کار نمی گرفت و می گفت : خداوند اهل بهشت را که از ایشان راضی است چنین نعمت داده است که جوانان خوش سیما بر ایشان خدمت می کنند ؛ زیرا ایشان بهتر از کنیزکان هستند ؛ چرا من این نعمت و کرامت را در این دنیا نطلبم !!!

حتی مامون نیز از یحیی ترس داشت!

ویحکى أن المأمون نظر یوما إلى یحیى فى مجلسه وهو یحد النظر إلى ابن أخیه الواثق وهو إذ ذاک أمرد تأکله العین فتبسم إلیه وقال یا أبا محمد حوالینا ولا علینا فقال یا أمیر المؤمنین إن الکلب لا یأکل النار.ثمار القلوب فی المضاف والمنسوب ج1 157 ش 221ثمار القلوب فی المضاف والمنسوب ج1 156 ش 221.

حکایت شده است که روزی مامون نگاهش به یحیی افتاد در حالیکه یحیی به فرزند برادر مامون «واثق» نگاه می کرد در حالیکه وی جوانی بود که ریش در نیاورده بود و چشم نواز بود !!! پس خنده ای به او کرده و گفت : ای ابو محمد با ما کاری نداشته باش و به سراغ دیگران برو .
پس پاسخ داد : ای امیر مومنان ؛ سگ نمی تواند با آتش طرف شود !!!(یعنی من نمی توانم با شما کاری داشته باشم!!!)


ادامه مطلب را بخوانید


ادامه نوشته

یک وهابی خواستار تخریب حسینیه شیعیان قاهره شد


به گزارش «شیعه نیوز» ، به دنبال سفر «حجت الاسلام و المسلمین شیخ علی کورانی» از علمای لبنانی مقیم قم به مصر و افتتاح نخستین حسینیه رسمی توسط وی در قاهره، غوغاسالاری شخصیت‏ها و رسانه‏ های سلفی علیه شیعیان ادامه دارد.


در همین راستا «شیخ محمد بن عبدالملك زغبی» روحانی مصری وابسته به رژیم سعودی، با صدور بیانیه‏ای خصمانه سفر کورانی به مصر و افتتاح حسینیه در مصر را محکوم کرد و آن را تلاش برای ترویج "عقائد فاسد شیعیان"(!) در مصر خواند.

وی در ادامه خواستار واکنش شخصیت های دینی در برابر افتتاح این حسینیه شد و از علمای االازهر خواست فتوای تخریب آن را صادر کنند. زغبی در ادامه اظهارات خصمانه علیه شیعیان، ساخت حسینیه شیعیان در مصر شد.

زغبی همچنین خواستار اقدامات قانونی برای اخراج شیخ علی کورانی از مصر گردید و از "علمای الازهر"، "وزارت اوقاف"، "جمعیت شرعیه" و "انصار اهل سنت و جماعت اسلامی" خواست اقدامی فوری برای توقف فعالیت های شیعیان در مصر را انجام دهند و در خطبه های نماز جمعه به صورت هماهنگ و یکپارچه هجوم به شیعیان و محکومین فعالت آنان را به عنوان محور اصلی خطبه‏ها قرار دهند.

ادامه دروغ‏های العربیه

در همین راستا شماری از شبکه‏ های ماهواره‏ای و سایت‏های خبری وابسته به سلفیان، برای تشدید موج ضدشیعی در مصر دروغ‏ها و فرافکنی‏های خود علیه شیعیان را ادامه می‏دهند.


ادامه مطلب را در ادامه مطلب بخوانید :

ادامه نوشته

سوالی از وهابیها در خصوص احادیث زیارت قبور

سوالی در خصوص احادیث زیارت قبور مطرح است که شما که زیارت قبور را شرک می دانید با زیارت نمودن شخص پیامبر از قبور چه می کنید؟

از احاديثي که صحاح و سنن آنها را نقل کرده‏اند، استفاده مي‏شود که پيامبر خدا به علّتي، بطور موقّت از زيارت قبور نهي کرده بود سپس اجازه داد که مردم راهيِ زيارت آنها شوند.


شايد علت نهي اين بوده که اموات گذشته آنان، غالباً مشرک و بت ‏پرست بوده‏ اند و اسلام علاقه و پيوند آنان را با جهان شرک قطع کرده بود. ممکن است علت نهي چيز ديگري بوده باشد و آن اين که گروه تازه مسلمان، بر سر خاک مردگان به باطل نوحه‏ سرايي مي ‏کردند و سخنان خارج از ادبِ اسلامي به زبان مي‏ راندند. ولي پس از گسترش اسلام و پا برجايي نهال ايمان در دل افراد، اين نهي برداشته شد و پيامبر گرامي به خاطر منافع تربيتي که در زيارت قبور هست اجازه داد تا مردم به زيارت قبور بشتابند. نويسندگان سنن و صحاح در اين زمينه چنين نقل مي‏کنند:

1 - «زُورُوا القبورَ فإنها تُذَکِّرُکم الآخِرَةَ...»(1).
«قبرها را زيارت کنيد؛ زيرا زيارت آنها، مايه يادآوري سراي ديگر مي‏گردد.»

2 - «کُنْتُ نَهَيْتُکُمْ عَنْ زِيارَةِ الْقُبُورِ فَزُورُوا، فَاِنَّها تُزَهِّدُ فِي الدُّنْيا وَتُذَکِّرُ الآخِرَةَ»(2).
«من شما را از زيارت قبور نهي کرده بودم، از اين به بعد زيارت کنيد؛ زيرا زيارت قبور، شما را نسبت به دنيا بي‏اعتنا مي‏سازد و آخرت را به ياد مي‏آورد.»
روي همين اساس است که پيامبر گرامي، قبر مادر خود را زيارت مي‏کرد و مردم را به زيارت قبور سفارش مي‏فرمود؛ زيرا زيارت قبور مايه يادآوري آخرت است.

3 - «زارَ النّبيّ قَبْرَ اُمِّهِ فَبَکي واَبْکي مَنْ حَولَه... إستأْذَنْتُ رَبِّي في اَنْ أَزُورَ قَبرها، فَاَذِنَ لِي، فَزُورُوا الْقُبُورَ فَإِنَّها تُذَکِّرُکُمُ الْمَوْتَ»(3).
«پيامبر - ص - قبر مادر خود را زيارت کرد و در کنار قبر او گريست و کساني را که دورش گرد آمده بودند گرياند، آنگاه فرمود: از خدايم اجازه گرفته‏ام که قبر مادرم را زيارت کنم، شما نيز قبرها را زيارت کنيد، زيرا زيارت آنها مرگ را به ياد مي‏آورد.»

4 - عايشه مي‏گويد:
«أنَّ رَسُولَ اللَّهِ رَخَّصَ في زِيارَةِ الْقُبُورِ»(4).
«پيامبر خدا بر زيارت قبور اجازه داد.»

5 - عايشه همچنين مي‏گويد: پيامبر کيفيت زيارت قبور را اين چنين برايم آموخت:
«فَأمَرَني رَبِّي آتي الْبقِيعَ فَأَسْتَغْفِرَلَهُمْ، قُلْتُ کَيفَ أقُولُ: يا رسول اللَّهَ، قالَ: قُولي: السلامُ علي أهل الدِّيارِ مِنَ الْمُؤمنينَ والمُسْلِمينَ يَرْحمُ اللَّه المُسْتَقْدِمينَ مِنّا وَالمُسْتأخِرينَ وإنَّا إنْ شاءاللَّه بِکُمْ لاحِقونَ»(5).
«پروردگارم دستور داد که به بقيع بيايم و بر خفتگان در آن طلب آمرزش کنم، (عايشه) مي‏گويد: گفتم اي رسول خدا چگونه بگويم؟ فرمود: بگو سلام بر اهل اين ديار؛ از مؤمنان و مسلمانان. خداوند پيشينيان از ما و آنان که به دنبال ما مي‏آيند را رحمت کند، ما به همين زودي به شما ملحق مي‏شويم.»

6 - در احاديث وارد شده که پيامبر با چه جمله‏هايي به زيارت قبور مي‏پرداخت، مانند:
«السَّلامُ عَلَيْکُم دارَ قَوْمٍ مُؤمنينَ وإنّا واِيَّاکُمْ مُتواعِدونَ غَداً ومُواکِلُونَ، واِنَّا اِنْ شاءاللَّهُ بِکُم لاحِقُونَ، أللّهمَّ اغْفِر لأِهْلِ بقيع الغَرْقَدِ»(6).
در حديث ديگر، چنين آمده:
«السَّلامُ عَلَيْکُمْ أهْلَ الدِّيارِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُسْلِمِينَ وَإنَّا اِنْ شاءاللَّهُ بِکُمْ لاحِقونَ، اَنتُم لنا فَرَطٌ ونَحْنُ لَکُم تَبَعٌ أسْئَلُ اللَّه الْعافِيةَ لَنا وَلَکُمْ»(7).
از حديث عايشه استفاده مي‏شود که هرگاه آخر شب فرا مي‏رسيد، پيامبر به سوي بقيع مي‏رفت و مي‏گفت:
«السَّلامُ عَلَيْکُمْ دارقَوْمٍ مُؤْمِنينَ وَاَتاکُمْ ما تُوعَدُونَ، غَداً مُؤَجِّلُونَ، وَاِنَّا اِنْ شاءَاللَّهُ بِکُمْ لاحِقُونَ أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِأهْلِ بَقِيعِ الْغَرْقَدِ»(8).
ازحديث ديگري استفاده ‏مي ‏شود که ‏پيامبر گرامي بطور دستجمعي ‏به زيارت قبور مي‏شتافت و به آنان تعليم مي‏ کرد که اهل قبور را چگونه زيارت کنند.
«کانَ رسوُلُ اللَّهَ يُعَلِّمُهُمْ اِذا خَرَجوا اِلَي الْمَقابِرِ فَکانَ قائِلُهُمْ يَقُول: السَّلامُ عَلَي أهلِ الدِّيارِ (يا) السَّلامُ عَلَيْکُمُ أهْلَ الدِّيارِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُسْلِمِينَ وإنّا إنْ شاءَاللَّهُ لاحِقُونَ أَسْئَلُ اللَّهَ لَنا وَلَکُم الْعافِيَةَ...»(9).

-----------------------------------------------------------------

پانوشت:
(1) صحیح ابن ماجه 1 :113.
(2) سنن ترمذی 3 :274.
(3) صحیح مسلم 3 :65.
(4) سنن ابن ماجه 1 :113.
(5) صحیح مسلم 3 :64 وسنن نسایی 3: 76.
(6) سنن نسایی 4 :76.
(7) همان.
(8) صحیح مسلم 3 : 63.
(9) صحیح مسلم 3 : 11.

چرا پیامبر(ص) با عایشه و حفصه ازدواج کردند؟

پرسش:
 چرا پیامبر(ص) با عایشه و حفصه ازدواج کردند؟ آیا این ازدواج دلیلی بر حقانیت این دو نفر محسوب نمی شود؟
پاسخ کوتاه:
1- طبق نظر اهل سنت پيغمبر علم غيب ندارد پس ازدواج و يا دوستي وي با کسي نمي تواند دليل بر صحت عقايد و رفتار وي باشد .
 2- حتي اگر بگويند رسول خدا وي را مي شناخته و با وي ازدواج کرده است ، علت ازدواج را همان علت ازدواج حضرت نوح و حضرت لوط با همسرانشان مي دانيم . با اينکه در قرآن کريم آمده است  که همسر ِ حضرت نوح و نيز همسر حضرت لوط ، همراه و همنظر با دشمنان ايشان بوده اند .

پاسخ کامل را در ادامه مطلب بخوانید.
ادامه نوشته

تمسخر قرآن توسط چهره سرشناس وهابيت!!!!

کیلیپي تمسخر آمیز با نام های مختلفی همچون "العریفی قرآن کریم را مسخره کرد"، "العریفی سوره فاتحه را تلاوت کرد" و "سوره فاتحه آخرین سوره ای است که بر العریفی نازل شد"، در اینترنت منتشر شده است.

شیخ "محمد العریفی" چهره سرشناس وهابیت چند روز پیش در یک برنامه تلوزیونی قرآن کریم که بالاترین، مقدس ترین و عظیم ترین کتاب همه مسلمانان جهان به شمار می رود را مورد تمسخر قرار داد.

نکته قابل توجه این است که طی کمتر از یک ساعت از مورد تمسخر قرار گرفتن قرآن کریم توسط این عالم نمای وهابی، کیلیپی از سخنان تمسخر آمیز وی بر روی سایت های اینترنتی مختلف از جمله یوتیوب قرار گرفت و به سرعت در جهان منتشر شد. سایت های مختلف اینترنتی به ویژه سایت های ضد اسلامی هم این کیلیپ را بر روی صفحه اصلی خود قرار داده و آن را بهانه ای برای تمسخر مسلمانان و دین مبین اسلام قرار دادند.

قابل ذکر است "محمد العریفی" چندی پیش حضرت آیت الله سید "علی سیستانی" مرجع عالیقدر جهان تشیع را مورد اهانت قرار داده بود و پس از چند روز مجبور به عذرخواهی رسمی شد.

ناگفته نماند، "محمد العریفی" از چهره های وهابی بوده که با حضور در مناطق جنوبی عربستان سعودی که هم مرز با یمن است، با سربازان ارتش سعودی که در کشتار شیعیان الحوثی در شمال یمن شرکت داشتند، دیدار و گفتگو کرده و با ایراد سخنرانی های دینی، به اصطلاح آنان را از نظر روحی برای کشتار این شیعیان آماده می کرد.

شیعه آنلاین

جواب سه شبهه ابوحنیفه با یک حرکت بهلول

  بهلول اگر چه به مصلحت خود را به دیوانگی زد ولی با حرکاتی شبیه به دیوانگان شاهکار هایی فرا تر فهم خیلی از عاقلان انجام می داد :

آورده اند که روزي ابوحنیفه در مدرسه مشغول تدریس بود، بهلول هم در گوشه اي نشسته و به درس او گوش می داد.

ابوحنیفه در بین درس گفتن اظهار نمود که امام جعفر صادق (ع) سه مطلب اظهار می نماید که مورد تصدیق من نمی باشد و آن سه مطلب بدین نحو است :


اول آنکه می گوید شیطان در آتش جهنم معذب خواهد شد و حال آنکه شیطان خود از آتش خلق شده و چگونه ممکن است آتش او را معذب نماید و جنس از جنس متاذي نمی شود .


دوم آنکه می گوید خدا را نتوان دید حال آنکه چیزي که موجود است باید دیده شود. پس خدا را با چشم می توان دید.


سوم آنکه می گوید مکلف فاعل فعل خود است که خودش اعمال را با اختیار به جا می آورد حال آنکه تصور و شواهد بر خلاف این است. یعنی عملی که از بنده سر میزند از جانب خدا اراده شده است و ربطی به بنده ندارد.


چون ابوجنیفه این مطالب را گفت بهلول کلوخی از زمین برداشت و به طرف ابوحنیفه پرتاب نمود که از قضا آن کلوخ به پیشانی ابوحنیفه خورد و او را سخت ناراحت نمود و سپس بهلول فرار کرد شاگردان ابوحنیفه عقب او دویده و او را گرفتند و چون با خلیفه قرابت داشت او را نزد خلیفه بردند و جریان را به او گفتند.


بهلول جواب داد ابوحنیفه را حاضر نمایید تا جواب او را بدهم.

چون ابوحنیفه حاضر شد بهلول به او گفت: از من چه ستمی به تو رسیده ؟

ابو حنیفه گفت: کلوخی به پیشانی من زده اي و پیشانی و سر من درد گرفت.

بهلول گفت: درد را می توانی به من نشان دهی؟

ابوحنیفه گفت: مگر می شود درد را نشان داد؟


بهلول جواب داد تو خود می گفتی که چیزي که وجود دارد را می توان دید و بر امام صادق (ع) اعتراض می نمودي و می گفتی چه معنی دارد خداي تعالی وجود داشته باشد و او را نتوان دید

و دیگر آنکه تو در دعوي خود کاذب و دروغگویی که می گویی کلوخ سر تو را به درد آورد زیرا کلوخ از جنس خاك است و تو هم از خاك آفریده شده اي پس چگونه از جنس خود متاذي می شوي

و مطلب سوم خود گفتی که افعال بندگان از جانب خداست و بنده در آن مجبور است و هیچ اختیاری ندارد پس چگونه می توانی مرا مقصر کنی و مرا پیش خلیفه آورده اي و از من شکایت داري و ادعاي قصاص می نمایی.

ابوحنیفه چون سخن معقول بهلول را شنید شرمنده شده و از مجلس خلیفه بیرون رفت.

دشمنی وهابیت با سخن پیامبر(ص) + تصویر

مسجد الحرام حامل خاطرات فراوانی است، به هر قسمت که نگاه کنی یاد آیات و روایاتی می افتی که خواندی و شنیدی.

از آن همه سراغ آب زمزم می رویم.

مسجد الحرام معجزات و کرامات زیادی به خود دیده است.

اما آب زمزم تنها معجزه جاوید مسجد الحرام است.

آبی در سرزمینی کاملا خشک و پوشیده از سنگهای غیر قابل نفوذ.

آبی که بو، طعم و زنگش به مرور زمان تغییر نمیکند.

دکتر ماسارو يموتو از محققان ژاپني آب زمزم را غیر قابل تغییر و کاملا منحصر به فرد می داند.

ارتفاع آب 12 متر است که در ذی حجه به 18 متر می رسد، و وقتی حجاج برگشتند به 12 متر برمی گردد.

پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم در طول عمرشان چیزی از کسی درخواست نکردند، اما وقتی کسی به مکه می رفت از او آب زمزم را بعنوان هدیه درخواست میکردند.

وارد موزه میشویم:

ابتدا محفظه فلزی بر دهانه چاه در 70 سال قبل



نیز عکسی از همان دوران



اما شاهد بحث ما این تابلوی سنگی است که در سال 1299 سر در ورودی چاه نصب شده است

روایتی بسیار پر مغز و در عین حال کوتاه:

قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم: ماء زمزم لما شرب له، آب زمزم نوشیده شود برای هرچیزی.




این روایت در اکثر منابع اهل سنت موجود است، مانند:1- سنن ابن ماجه ج 2 ص 1018
2-
مستدرک حاکم نیشابوری ج 1 ص 473
3- مسند احمد حنبل ج 3 ص 357
4- کنزالعمال ج 12 ص 224

نیز در منابع شیعه، مانند:
1- کافی ج 6 ص 387
2- وسائل الشیعه ج 13 ص 245
3- بحار الانوار ج 57 ص 45

اما وهابی ها، این دشمنان بد خط و خال اسلام و قرآن و پیامبر، این سنگ را به موزه برده و روایت را با حذف نام پیامبر ثبت کرده اند:




حال آیا این جمله "ماء زمزم لما شرب له"، حکیمانه هست یا نیست؟

اگر هست (که هست) چرا باید حذف شود؟

سراسر مسجد الحرام را که بگردی یک روایت از آن بزرگوار پیدا نمیکنی!

آب زمزم چه ربطی به بحث شیعه و سنی و دشمنی با مولود کعبه دارد؟



تا اینکه امسال (1388) اصل روایت را نیز محو کردند تا به خیال خود منکر هرگونه تبرک برای چیزی شوند
چون به زعم باطل آنان تبرک به اشیاء و اموات شرک است!
در حالی همه مسلمانان طبق آموزه های دینی در طول تاریخ به آب زمزم تبرک می جستند
.

البته از منظر قرآن اینان خود یهود و نصارا هستند:

يا أيها الذين آمنوا لا تتخذوا اليهود والنصارى أولياء بعضهم أولياء بعض ومن يتولهم منكم فإنه منهم إن الله لا يهدي القوم الظالمين المائدة آيه 51

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، يهود و نصارى‏ را دوستانِ [خود] مگيريد [كه‏] بعضى از آنان دوستان بعضى ديگرند. و هر كس از شما آنها را به دوستى گيرد، از آنان خواهد بود. آرى، خدا گروه ستمگران را راه نمى‏نمايد.

و سوالاتی دیگر از وهابیون:
چرا علیه سلمان رشدی حتی یک بیانیه خشک و خالی صادر نکردند؟

چرا علیه کاریکاتورهای دانمارکی کلامی نگفتند؟
چرا فیلم فتنه را دیدند و علیه بانیان هلندیش موضعی نگرفتند؟
چرا برپائی راهپیمائی به حمایت از غزه را حرام اعلام کردند؟
چرا...

به نقل از کانون گفتگوی قرآن
با اندکی تصرف



چرا شیعه غمگین است ؟

 

سوال یکی از خوانندگان:

لطفا بگین چرا در فرهنگ شيعه، هميشه حزن، اندوه و عزادارى حاكم است؟

پاسخ :

يكم. البته در فرهنگ شيعه اعياد بزرگى وجود دارد مانند روز تولد چهارده معصوم، عيد سعيد غدير خم، عيد قربان، عيد فطر، مبعث و همه روزهاى شادمانى و سرور است.

دوم. اگر ملتزمان به فرهنگ شيعى، سرور و شادمانى خود را به صورت عزادارى علنى نمى‏كنند، اشكال از فرهنگ نيست بلكه پيروان فرهنگ، اين كوتاهى را كرده ‏اند.

سوّم. در فرهنگ اسلامى، به همان اندازه كه به سوگوارى بر اهل‏بيت (ع) تأكيد شده است، به سرور و شادمانى نيز توصيه شده است و حتى در كلمات و جملات گوناگونى، به شادمان كردن ديگران امر شده است. رسول خدا (ص) به شادمان كردن فرزندان يتيم مؤمن، كودكان و مؤمنان دستور داده‏اند. آن حضرت در حديث زيبايى فرموده‏اند: «كسى كه مؤمنى را شادمان كند، مرا شادمان كرده است و هر كه مرا شادمان كند، خداوند را شاد كرده است»(1).

چهارم. يكى از دلايل غالب بودن عزادارى بر سرور و شادمانى در فرهنگ شيعى، ظلمى است كه به اهل‏بيت (ع) رفته است، ظلمى كه نمى‏توان در تاريخ، برابرى براى آن پيدا نمود. ازاين‏رو، بديهى است كه در حد ظلم عظيمى كه بر امامان معصوم رفته است ياد كرد مظلوميت آنان در قالب سوگوارى، مرثيه و روضه‏خوانى گسترده‏تر از شادمانى باشد و در اين ميان از آنجا كه ظلمى كه به سيدالشهدا (ع) شده، از ظلم‏هاى ديگر به امامان (ع) برتر و عميق‏تر بود، ذكر مصايب آن حضرت بيشتر و فراگيرتر است.

پى‏ نوشت‏:

 (1)  منتخب ميزان‏الحكمه، ص 249.

 

چگونه پيدايش وهابيت و دليل خطرناك بودن اين فرقه

وهابیت چگونه بوجود آمد؟ چرا وهابیت خطرناک است؟

براى شناخت وهابيت و آگاهى از خطرات آنها نسبت به دين اسلام، بايد اين مسلك انحرافى را از زواياى مختلف مورد مطالعه قرار دارد، از جمله: نحوه پيدايش و بوجود آمدن آن، و طرز تفكر آنان نسبت به دين و اولياى الهى و شعائر اسلامى، عملكرد آنها در حوزه اجتماع وسياست و ...

الف) مسلك وهابيت،

 مسلك وهابيت، منسوب به محمد عبدالوهاب نجدى است و علّت اين كه آن را به خود شيخ محمد نسبت نداده‏اند و نگفته‏اند «محمديه» به جهت اين بوده است كه مبادا پيروان اين مذهب، نوعى شركت در نام پيامبر را پيدا كنند.

محمد بن عبدالوهاب، در سال 1115 ه. ق در شهر «عيينه» چشم به جهان گشود. از كودكى به كتاب‏هاى تفسير، حديث و عقايد، علاقه داشت و از همان دوران جوانى، اعمال مذهبى مردم «به خدا» را زشت مى‏شمرد، وى به مدينه رفت و در آن جا توسل مردم به پيامبر (ص) را ناپسند شمرد. محمد بن عبدالوهاب، بعد از مرگ پدر، افكار و عقايد خود را كه قبلًا از سوى ابن تيميه و شاگردش ابن قيم پى‏ريزى شده بود اظهار نمود به تبليغ و ترويج و رسميت دادن آن همت گماشت.

ب) اعتقادات شاخص وهابيان

 وهابيان معتقدند: هيچ انسانى، نه موحد است و نه مسلمان مگر اين كه امورى را ترك كند. اين امور عبارت است از:

1. به وسيله هيچ يك از رسولان و اوليا، به خداوند توسل نجويد. و در صورت توسل در راه شرك گام نهاده و مشرك مى‏باشد

2. زائران به قصد زيارت به آرامگاه رسول خدا نزديك نشوند و بر قبر آن حضرت دست نگذارند و در آن جا دعا نخوانند و نماز نگذارند و ساختمان و مسجد بر روى قبر نسازند

3. از پيامبر (ص) طلب شفاعت نكنند

4. زيارت قبور و ساختن گنبد و بارگاه براى آنان، شرك است

5. وهابيان بر اين باورند كه مسلمانان، در طى روزگار از آيين اسلام منحرف شده‏اند

6. هر گونه مراسم تشييع جنازه و سوگوارى حرام است.

و امثال اين موارد كه در اين مجال نمى‏گنجد. براى آگاهى بيشتر در اين زمينه بايد كتاب‏هاى مربوطه را مطالعه كرده اين منطق خشك و بى‏پايه، در تقابل با منطق وحى قرار دارد، چرا كه قرآن در موارد ياد شده نظرات صريحى و مخالف وهابيان دارد:

1. قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القُربى،(1).

يكى از مصاديق ابراز علاقه به خاندان رسالت و اهل بيت و ذى القرى، قبرهاى آنان و تعمير آنها است. اين راه و رسم در ميان ملت‏هاى جهان وجود دارد و يك نوع سنّت عرفى به حساب مى‏آيد.

2. فقالوا ابنوا عليهم بنيانا قال الذين غلبوا على امرهم لنتخذّن عليهم مسجدا،(2).

هنگامى كه وضع اصحاب كهف بر مردم آن زمان روشن شد و مردم به دهانه غار آمدند، درباره مدفن آنان دو نظر ابراز داشتند. آيه شريفه متذكر آن مى‏شود انتقاد يا لحن اعتراضى نسبت به نظر آنها ندارد. با توجه به آيه شريفه، هرگز نمى‏توان تعمير قبور اولياى الهى و صالحان راعملى حرام و يا حتى مكروه قلمداد كرد، بلكه آيه شريفه، به نوعى تشويق مى‏كند كه براى بزرگداشت اوليا و صالحان و حفظ قبرهاى آنان، بايد كوشا بود.

3. و استغفر لذنبك و للمؤمنين،(3).

4. وصلّ عليهم ان صلاتك سكن لهم،(4).

5. و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاءوك فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما،(5).

اين آيات بيانگر اين است كه طلب آمرزش پيامبر در حق افراد، كاملًا مؤثر و مفيد مى‏باشد. و موضوع شفاعت پيامبر (ص) و دعاى آن حضرت، نه تنها در آيات صريح بلكه در احاديث عامه و خاصه و سيره صحابه نيز مشهود است.

براى آگاهى بيشتر در اين مورد به این منابع مراجعه شود :

1. صحيح مسلم، ج 1، ص 54

2. صحيح بخارى، ج 1

3. سنن ترمذى، ج 4، ص 42 (باب ما جاء فى شأن الصراط)

4. مناقب ابن شهر آشوب، ج 1، ص 12

5. شفاعت در قلمرو عقل و قرآن و حديث، استاد جعفر سبحانى

ج. وهابيان تمام فرق اسلامی را کافر و خون آنها را مباح می دانند :

 وهابيان قائل به جنگ با ديگر فرقه‏ها و مذاهب اسلامى هستند و مدعى‏اند كه يا بايد به آيين وهابيت در آيند و يا جزيه دهند. آنان مخالف خود را متهم به كفر و شرك مى‏كنند و اموال، نفوس و ناموس و ديگران را حلال مى‏دانند. خلاصه اين كه آيات قرآنى وارده درباره شرك و كفر را، بر مسلمانان مخالف خود منطبق مى‏كنند. و اين بزرگ‏ترين ضربه به پيكر جامعه اسلامى و مسلمانان است،(6).

با اين تفكر بسته و خشك وهابيت بود كه وقتى كه سعودى‏ها (در سال 1344 هجرى قمرى) بر مكه و مدينه و اطراف آن

تسلّط يافتند، مشاهده متبرك بقيع و آثار خاندان رسالت و صحابه پيامبر را شكستند و از بين بردند،(7).

براى عملكرد و كارهايى كه وهابيت در حوزه اجتماع و سياست انجام داده‏اند و نگرش آنان نسبت به مسائل اجتماعى، بايد به كتاب‏هاى تاريخى مراجعه كرد. چهره خشن و متعصب وهابيت، در عرصه سياست، حكومت و مردم‏دارى، همان بود كه طالبان را در عمر موقت سياسيخود در كشور افغانستان به منصه ظهور رساندند. خون مردم مسلمان را بى محابا به زمين ريختند. عرض و ناموس مسلمانان را هتك كردند. و از اسلام يك چهره زشت، خشن و عقب مانده براى جهانيان ترسيم نمودند.

بنابراين وهابيت، هم در نحوه پيدايش و انعقاد تفكّر، مبغوض علماى فرقه‏هاى مختلف مسلمين بوده است و هم در نگرش نسبت به مسائل دينى مورد رد عالمان قرار گرفته است. حتى اولين كتابى كه در رد وهابيت نگاشته شده الصواعق الالهيه فيالرد على الوهابيه» به وسيله برادر محمد بن الوهاب (سليمان بن عبدالوهاب) نوشته شده است.

در عرصه سياست نيز جاده صاف كن دشمنان دين و اسلام بوده‏اند اين آيين و مسلك، ساخته و پرداخته خود انگليسى‏ها مى‏باشد و چه ضربه و ضررى محكم‏تر و بيش از اين بر اسلام و مسلمانان مى‏توان تصور نمود.

در اينجا به چند عواملى از فعاليت وهابيت اشاره مى كنيم:

چند عامل را مى توان در ارتباط با گسترش اين فرقه نام برد:

1. تشديد فعاليت هاى تبليغاتى و فرهنگى وهابيت در داخل ايران و حوزه هاى مسلمان نشين خارجى (نظير حوزه قفقاز، بالكان و ساير كشورهاى مجاور ايران) كه آمادگى براى تأثيرپذيرى از انقلاب اسلامى ايران مشاهده مى شود، وهابيت به عنوان جريانى انحرافى در جهان اسلام و و ابسته به استعمارگران، وظيفه جلوگيرى از تداوم و گسترش جريان اسلام گرايى اصيل كه به دنبال پيروزى انقلاب اسلامى در سطح جهانى در حال پيشرفت است را بر عهده داشته و از اينرو تخريب و ايجاد تزلزل در مبانى فكرى و اعتقادى شيعيان به عنوان محور اصلى اين جريان را دنبال مى نمايد. از اين رو در سالهاى اخير در جهت همسويى با تهاجم فرهنگى و نظامى آمريكا عليه كشورهاى اسلامى و به خصوص ايران، فعاليت هاى تبليغى خود را در ايران توسعه بخشيده است. البته در مقابل اين تهاجم حوزه هاى علميه و نظام اسلامى، اقدامات و تدابير امنيتى و فرهنگى مناسبى هر چند ناكافى اعمال نموده اند.

2. وهابيت به دليل افكار اعتقادى خاصى كه در باب شفاعت، توسل، شرك و مانند آن دارد در تعارض كامل با مذهب شيعه است هر چند كه اكثريت فرقه هاى اهل سنت با تفكرات اين گروه مخالفند از اين رو گروه ياد شده همواره در تلاش است تا با تبليغات سازمان يافته (اعم از كتاب، مقاله، سخنرانى و مانند آن) بيشتر شيعه را بكوبد.

3. خطر بزرگتر اين گروه، روش هاى دور از منطق اسلامى است كه در برخورد با دنيا پيش گرفته است از جمله: ظهور گروه طالبان و القاعده (به رهبرى ملاعمر و اسامه بن لادن) است كه سبب بهانه جويى غربى ها شد كه مسلمانان را به تروريسم و خشونت و مخالف تمدن معرفى كنند تا جايى كه دست قدرت هاى استعمارى غرب به خصوص آمريكا را در منطقه باز گذاشته و زمينه دخالت هاى نظامى و سياسى آنان در كشورهاى اسلامى فراهم ساخته، افغانستان و عراق دو نمونه بارز اين دخالت ها به شمار مى آيند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

براى مطالعه و تحقيق پيرامون وهابيت، می توانید به کتابهای ارزشمند زیر مراجعه کنید:

1- آيين وهابيت جعفر سبحانى

2- برگى از جنايات وهابى‏ها مرتضى رضوى ترجمه: ضيايى

3- وهابيان على اصغر فقيهى

4- آيا اين است اسلام واقعى ابوالفضل حسينى

5- فتنه وهابيت زينى دهلان ترجمه: همتى

6- نقدى بر انديشه وهابيان موسوى قزوينى ترجمه: طارمى

7- تحليلى نو بر عقايد وهابيان حسن ابراهيمى

8- فرقه وهابى و پاسخ به شبهات آنها قزوينى ترجمه: دوانى

9- نقد و تحليلى پيرامون وهابيگرى همايون همتى

10- اشتباه بزرگ وهابى‏ها عيسى اهرى

11- پيشينه سياسى فكرى وهابيت درّى

12- تاريخ مكه هادى امينى ترجمه: آخوندى

13- ترجمه كشف الارتياب، ج 4 علامه سيد محسن امين ترجمه: تهرانى

14- سخنى چند با موحدين مصطفى نورانى

15- وهابيت آيت‏الله جعفر سبحانى

--------------------------------------------------------------------------

پى‏ نوشت:‏

 (1)) شورى، آيه 23)

 (2)) كهف، آيه 21)

 (3)) محمد، آيه 19)

 (4)) توبه، آيه 103)

 (5)) نساء، آيه 46)

 (6)) تاريخ اديان و مذاهب جهان، مبلغى آبادانى، ج 3، ص 1432)

 (7)) الذريعه، ج 8، ص 261 كشف الارتباب، ص 06 56)

مباهله و عظمت امام علی(ع)

روز مباهله روز مهمي است تاحدي كه مأمون از امام رضا عليه السلام پرسيد مهمترين آيه در مورد شأن امير المومنين چيه ؟

حضرت فرمودند آيه مباهله

 در مورد اين روز چقدر آشنايي داريم ؟

ميتونين چند دقيقه وقت بذارين و متن زير رو مطالعه كنين:

معناي لغوي و اصطلاحي مباهله

مباهله در اصل از «بَهل» به معني رها کردن و برداشتن قيد و بند از چيزي است. اما مباهله به معناي لعنت کردن يکديگر و نفرين کردن است. کيفيت مباهله به اين گونه است که افرادي که درباره مسئله مذهبي مهمي گفتگو دارند در يک جا جمع شوند و به درگاه خدا تضرّع کنند و از او بخواهند که دروغ گو را رسوا سازد و مجازات کند.

شرح مختصر واقعه مباهله

مباهله پيامبر با مسيحيان نجران، در روز بيست وچهارم ذي الحجّه سال دهم هجري اتفاق افتاد. پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم طي نامه اي ساکنان مسيحي نجران را به آيين اسلام دعوت کرد. مردم نجران که حاضر به پذيرفتن اسلام نبودند نمايندگان خود را به مدينه فرستادند و پيامبر آنان را به امر خدا به مباهله دعوت کرد. وقتي هيئت نمايندگان نجران، وارستگي پيامبر را مشاهده کردند، از مباهله خودداري کردند. ايشان خواستند تا پيامبر اجازه دهد تحت حکومت اسلامي در آيين خود باقي بمانند.

موقعيت جغرافيايي

بخش با صفاي نجران، با هفتاد دهکده تابع خود، در نقطه مرزي حجاز و يمن قرار گرفته است. در آغاز طلوع اسلام اين نقطه، تنها نقطه مسيحي نشين حجاز بود که مردم آن به عللي از بت پرستي دست کشيده و به آيين مسيح عليه السلام گرويده بودند.

دعوت به اسلام

پيامبر اکرم، حضرت محمد مصطفي صلي الله عليه و آله وسلم براي گزاردن رسالت خويش و ابلاغ پيام الهي، به بسياري از ممالک و کشورها نامه نوشت يا نماينده فرستاد تا نداي حق پرستي و يکتاپرستي را به گوش جهانيان برساند. هم چنين نامه اي به اسقف نجران، «ابوحارثه»، نوشت و طي آن نامه ساکنان نجران را به آيين اسلام دعوت فرمود.

نامه حضرت محمد صلي الله عليه و آله وسلم به اسقف نجران

مشروح نامه پيامبر به اسقف نجران چنين بود: «به نام خداي ابراهيم و اسحاق و يعقوب. [اين نامه ايست] از محمد، پيامبر خدا، به اسقف نجران. خداي ابراهيم و اسحاق و يعقوب را ستايش مي کنم و شما را از پرستش بندگان به پرستش خدا فرا مي خوانم. شما را دعوت مي کنم که از ولايت بندگان خدا خارج شويد و در ولايت خداوند درآييد و اگر دعوت مرا نپذيرفتيد بايد به حکومت اسلامي ماليات (جزيه) بپردازيد [تا در برابر اين مبلغ، از جان و مال شما دفاع کند] و در غير اين صورت به شما اعلام خطر مي شود».

عکس العمل نجراني ها

نمايندگان پيامبر که حامل نامه دعوت به اسلام از جانب پيامبر بودند، وارد نجران شدند و نامه را به اسقف نجران دادند. او نيز شورايي تشکيل داد و با آنان به مشورت پرداخت. يکي از آنان که به عقل و درايت مشهور بود گفت: «ما بارها از پيشوايان خود شنيده ايم که روزي منصب نبوت از نسل اسحاق به فرزندان اسماعيل انتقال خواهد يافت و هيچ بعيد نيست که محمد ـ که از اولاد اسماعيل است ـ همان پيامبر موعود باشد». بنابراين شورا نظر داد که گروهي به عنوان هيئت نمايندگان نجران به مدينه بروند تا از نزديک با محمد صلي الله عليه و آله وسلم تماس گرفته، دلايل نبوت او را بررسي کنند.

گفتگوي پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم با هيئت نجراني

پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله وسلم در مذاکره اي که با هيئت نجراني در مدينه به انجام رسانيد آنان را به پرستش خداي واحد دعوت کرد. امّا آنان بر ادعاي خود اصرار داشتند و دليل الوهيت مسيح را، تولد عيسي عليه السلام بدون واسطه پدر مي دانستند. در اين هنگام فرشته وحي نازل شد و اين سخن خدا را بر قلب پيامبر جاري ساخت: «به درستي که مَثَل عيسي نزد خداوند مانند آدم است که خدا او را از خاک آفريد». در اين آيه، خداوند، با بيان شباهت تولد حضرت عيسي عليه السلام و حضرت آدم عليه السلام ، يادآوري مي کند که آدم را با قدرت بي پايان خود، بدون اين که داراي پدر و مادري باشد، از خاک آفريد و اگر نداشتن پدر گواه اين باشد که مسيح فرزند خداست، پس حضرت آدم براي اين منصب شايسته تر است؛ زيرا او نه پدر داشت و نه مادر. اما با وجود گفتن اين دليل، آنان قانع نشدند و خداوند به پيامبر خود، دستور مباهله داد تا حقيقت آشکار و دروغ گو رسوا شود.

مباهله، آخرين حربه

خداوند پيش از نازل کردن آيه مباهله، در آياتي چند به چگونگي تولد عيسي عليه السلام مي پردازد و مسيحيان را با منطق عقل و استدلال روبرو مي کند و از آنان مي خواهد که عاقلانه به موضوع بنگرند. بنابراين پيامبر، در ابتدا سعي کرد با دلايل روشن و قاطع آنان را آگاه کند، اما چون استدلال موجب تنبّه آنان نشد و با لجاجت و ستيز آنان مواجه گشت، به امر الهي به مباهله پرداخت. خداوند در آيه 61 سوره آل عمران مي فرمايد: «هرگاه بعد از دانشي که به تو رسيده، کساني با تو به محاجّه و ستيز برخيزند، به آنها بگو بياييد فرزندانمان و فرزندانتان و زنانمان و زنانتان، و ما خويشان نزديک و شما خويشان نزديک خود را فرا خوانيم؛ سپس مباهله کنيم و لعنت خدا را بر دروغ گويان قرار دهيم».

ديدگاه بزرگان نجران درباره مباهله

در روايات اسلامي آمده است که چون موضوع مباهله مطرح شد، نمايندگان مسيحي نجران از پيامبر مهلت خواستند تا در اين کار بينديشند و با بزرگان خود به شور بپردازند. نتيجه مشاوره آنان که از ملاحظه اي روان شناسانه سرچشمه مي گرفت اين بود که به افراد خود دستور دادند اگر مشاهده کرديد محمد با سر و صدا و جمعيت و جار و جنجال به مباهله آمد با او مباهله کنيد و نترسيد؛ زيرا در آن صورت حقيقتي در کار او نيست که متوسل به جاروجنجال شده است و اگر با نفرات بسيار محدودي از نزديکان و فرزندان خردسالش به ميعادگاه آمد، بدانيد که او پيامبر خداست و از مباهله با او بپرهيزيد که خطرناک است.

در ميعادگاه چه گذشت؟

طبق توافق قبلي، پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم و نمايندگان نجران براي مباهله به محل قرار رفتند. ناگاه نمايندگان نجران ديدند که پيامبر فرزندش حسين عليه السلام را در آغوش دارد، دست حسن عليه السلام را در دست گرفته و علي و زهرا عليهماالسلام همراه اويند و به آنها سفارش مي کند هرگاه من دعا کردم شما آمين بگوييد. مسيحيان، هنگامي که اين صحنه را مشاهد کردند، سخت به وحشت افتادند و از اين که پيامبر، عزيزترين و نزديک ترين کسانِ خود را به ميدان مباهله آورده بود، دريافتند که او نسبت به ادعاي خود ايمان راسخ دارد؛ زيرا در غير اين صورت، عزيزان خود را در معرض خطر آسماني و الهي قرار نمي داد. بنابراين از اقدام به مباهله خودداري کردند و حاضر به مصالحه شدند.

سخنان ابوحارثه درباره مصالحه

هنگامي که هيئت نجراني پيامبر را در اجراي مباهله مصمّم ديدند، سخت به وحشت افتادند. ابوحارثه که بزرگ ترين و داناترين آنان و اسقف اعظم نجران بود گفت: «اگر محمد بر حق نمي بود چنين بر مباهله جرئت نمي کرد. اگر با ما مباهله کند، پيش از آن که سال بر ما بگذرد يک نصراني بر روي زمين باقي نخواهد ماند». و به روايت ديگر گفت: «من چهره هايي را مي بينم که اگر از خدا درخواست کنند که کوه ها را از جاي خود بکند، هر آينه خواهد کَند. پس مباهله نکنيد که در آن صورت هلاک مي شويد و يک نصراني بر روي زمين نخواهد ماند».

سرانجام مباهله

ابوحارثه، بزرگ گروه، به خدمت حضرت آمد و گفت: «اي ابوالقاسم، از مباهله با ما درگذر و با ما مصالحه کن بر چيزي که قدرت بر اداي آن داشته باشيم». پس حضرت با ايشان مصالحه نمود که هرسال دوهزار حُلّه بدهند که قيمت هر حلّه چهل درهم باشد و بر آنان که اگر جنگي روي دهد، سي زره و سي نيزه و سي اسب به عاريه بدهند.

مباهله، اثبات صدق دعوت پيامبر

مباهله پيامبر با نصرانيان نجران، از دو جنبه نشان درستي و صداقت اوست. اوّلاً، محض پيشنهاد مباهله از جانب پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله وسلم خود گواه اين مدعاست؛ زيرا تا کسي به صداقت و حقانيّت خود ايمان راسخ نداشته باشد پا در اين ره نمي نهد. نتيجه مباهله، بسيار سخت و هولناک است و چه بسا به از بين رفتن و نابودي دروغ گو بينجامد. از طرف ديگر، پيامبر کساني را با خود به ميدان مباهله آورد که عزيزترين افراد و جگرگوشه هاي او بودند. اين خود، نشان عمق ايمان و اعتقاد پيامبر به درستي دعوتش مي باشد که با جرأت تمام، نه تنها خود، بلکه خانواده اش را در معرض خطر قرار مي دهد.

مباهله، سند عظمت اهل بيت

مفسران و محدثان شيعه و اهل تسنّن تصريح کرده اند که آيه مباهله در حق اهل بيت پيامبر نازل شده است و پيامبر تنها کساني را که همراه خود به ميعادگاه برد فرزندانش حسن و حسين و دخترش فاطمه و دامادش علي عليهم السلام بودند. بنابراين منظور از «اَبْنائَنا» در آيه منحصرا حسن و حسين عليهماالسلام هستند، همان طور که منظور از «نِساءَنا» فاطمه عليهاالسلام و منظور از «اَنْفُسَنا» تنها علي عليه السلام بوده است. اين آيه هم چنين به اين نکته لطيف اشاره دارد که علي عليه السلام در منزلت جان و نفس پيامبر است.

دو روايت در شأن اهل بيت

در کتاب عيون اخبار الرّضا درباره مجلس بحثي که مأمون در دربار خود تشکيل داده بود، چنين آمده است: امام علي بن موسي الرضا عليه السلام فرمودند: «خداوند پاکان بندگان خود را در آيه مباهله مشخص ساخته است و به دنبال نزول اين آيه، پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم ، علي و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام را با خود به مباهله برد. اين مزيّتي است که هيچ کس در آن بر اهل بيت پيشي نگرفته و فضيلتي است که هيچ انساني به آن نرسيده و شرفي است که قبل از آن، هيچ کس از آن برخوردار نبوده است».

در کتاب غاية المرام به نقل از صحيح مسلم آمده است: روزي معاويه به سعد بن ابي وقاص گفت: چرا ابوتراب را دشنام نمي گويي؟ گفت: از آن وقت که به ياد سه چيز افتادم که پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم درباره علي فرمود، از اين کار صرف نظر کردم. يکي آن بود که وقتي آيه مباهله نازل شد پيغمبر تنها از فاطمه و حسن و حسين و علي دعوت کرد و سپس فرمود: «اللهم هؤلاء اهلي؛ خدايا، اينها خاصّان منند»...

نزول آيه تطهير در روز مباهله

روزي که پيامبر خدا صلي الله عليه و آله وسلم قصد مباهله کرد، قبل از آن عبا بر دوش مبارک انداخت و حضرت اميرالمؤمنين و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام را در زير عباي مبارک جمع کرد و گفت: «پروردگارا، هر پيغمبري را اهل بيتي بوده است که مخصوص ترينِ خلق به او بوده اند. خداوندا، اينها اهل بيت منند. پس شک و گناه را از ايشان برطرف کن و ايشان را پاکِ پاک کن.» در اين هنگام جبرئيل نازل شد و آيه تطهير را در شأن ايشان فرود آورد: «همانا خداوند اراده فرمود از شما اهل بيت پليدي را برطرف فرمايد و شما را پاکِ پاک کند.

صحابه و گناه؟!

ابن حجر1، بخاري2، مسلم3 و احمد بن حنبل4 در كتب خود نقل كرده اند كه:

مجلس شرابي به دعوت ابوطلحه انصاري تشكيل شد و در اين مجلس همگي شراب نوشيدند و ابوبكر اشعاري را در مرثيه كفار و كشتگان بدر سرود.
اما چيزي كه جالب توجه است اسامي اعضاي شركت كننده در اين مجلس است:
ابوبكر، عمر، ابوعبيده جراح، ابي بن كعب، سهل بن بيضاء، ابوايوب انصاري، ابوطلحه، ابودجانه، ابوبكر بن شغوب و انس بن مالك كه در آن زمان 18ساله و ساقي مجلس بوده است.

سوال من از برادران اهل سنت اين است كه چگونه ادعا مي كنيد صحابه همه عادل بوده اند و گناه نمي كردند؟!

پي نوشت:
1- فتح الباري، ابن حجر، ج10، ص137 كتاب الاشربه باب 3 باب نزول آيه تحريم خمر
2- صحيح بخاري، 388/6 ح 1043 كتاب التفسير ذيل آيه انما الخمر
3- صحيح مسلم، 3/1570 ح 4 كتاب الاشربه باب 17 باب تحريم الخمر
4- مسند، احمد بن حنبل 183/3   مسند انس، و در
227/3

کدام افضل است؟

+ از محمد بن سعد نقل شده است:

«از پدرم سعد بن ابی وقاص پرسیدم: آیا ابوبکر اولین مسلمان است؟

گفت: نه! قبل از او پنجاه نفر اسلام آوردند.»

تاریخ طبری، محمد بن جریر271/3 حوادث سال 23 هجری

+ ابن عباس می گوید:

«به خدا قسم! احدی از افراد این امت بجز علی، به خداوند ایمان نیاورد؛ مگر اینکه قبلا بت پرست بود.»

صواعق محرقه، ابن حجر ص120 باب 9 فصل 1

+ پیامبر اعظم(ص) فرمودند:

«اگر ایمان علی با ایمان امت مقایسه شود، ایمان او بر ایمان تمام امت تا روز قیامت برتری دارد.»

مناقب، ابن مغازلی ص289 ح 330

+ ابوجعفر اسکافی در کتابش می نویسد:

«ما فضل صحابه را انکار نمی کنیم، ولی واقعیت آن است که احدی از آنان بر علی برتری ندارد.»

شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید 275/13

+ پسر امام احمد بن حنبل می گوید:

«از پدرم جویای فضل صحابه شدم. او ابوبکر و عمر و عثمان را نام برد و یادی از علی نکرد. از وی پرسیدم: پس علی چه؟ گفت: او قابل قیاس با هیچیک از صحابه نیست. او از اهل بیت رسالت است.»

موده القربی، سید علی همدانی، موده 7 با استفاده از ینابیع الموده 851 باب 56

+ رسول خدا(ص) در حضور مهاجرین و انصار خطاب به علی(ع) فرمود:

«یا علی! اگر بنده ای عبادت خدا کند و عبادتش را کامل نماید، سپس در افضلیت تو و اهل بیت تو شک کند همانا جایگاه وی آتش دوزخ است.»

موده القربی، سید علی همدانی، موده 7 با استفاده از ینابیع الموده 853 باب 65

مراد از "اهل بیت" در آیه تطهیر چه کسانی هستند؟

پرسش:

آیه تطهیر

منظور از اهل‌بيت در آية «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»[1] چه كساني هستند؟ شيعيان با چه دلیلی اين آيه شريفه را به علي ابن ابيطالب، حسن ابن علي، حسين بن علي و فاطمه زهرا ـ رضي الله عنهم ـ اطلاق مي‌كنند؟!

..................................................................        

پاسخ:

اهل‌بيت در آيه مذكور عبارتند از اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب، امام حسن، امام حسين و حضرت فاطمه زهرا ـ عليهم السّلام ـ ، دليل ما براي اين ادعا دهها روايتي است كه به طرق صحيح از پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ نقل شده، كه در اينجا به چند روايت نبوي اشاره مي‌گردد:

1. مسلم در صحيحش از عايشه روايت مي‌كند «خرج النبي ـ صلي الله عليه و آله ـ غراة و عليه مرط مرحل من شعر اسود فجاء‌الحسن بن علي فادخله ثم جاء الحسين فدخل معه ثم جائت فاطمه فادخلها ثم جاء علي فادخله ثم قال انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل‌البيت و يطهركم تطهيراً»[2]،
براساس اين روايت امام حسن و امام حسين و حضرت فاطمه و امام علي ـ عليهم السّلام ـ بر پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ وارد مي‌شوند. آنها را بخود راه مي‌دهد و آية تطهير را دربارة آنها تلاوت مي‌كند.

2. ترمذي در سننش از ام سلمه روايت كرده «انّ النّبي جلّل علي الحسن و الحسين و عليّ و فاطمه كساءِ ثم قال اللهم هولاء اهل‌بيتي و خاصتي اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيراً فقالت ام سلمة و انا معهم يا رسول‌الله قال انك الي خير»[3]،
براساس اين روايت پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ ، حضرت علي و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين ـ عليهم السلام ـ را در زير يك پتو جمع مي‌كند و سپس با گفتن «هولاء اهل‌بيتي و خاصتي» و دعائي كه كلماتش را از آيه تطهير اقتباس كرد، مراد از اهل‌بيت در آيه تطهير را معرفي مي‌كند. ترمذي بعد از نقل اين حديث حسن، آنرا تأييد مي‌كند، اين حديث توسط احمد بن حنبل نيز نقل شده است.[4]


3. مسلم در صحيحش باب فضائل امام علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ ح 6220 از سعد بن ابي وقاص نقل مي‌كند «... و لما نزلت هدة الآيه (أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُم)[5] دعا رسول الله علياً و فاطمه و حسناً و حسيناً فقال اللهم هولاء اهلي»
در اين روايت هم پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ صريحاً حضرت علي و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين ـ عليهم السلام ـ را بعنوان اهل خود معرفي مي‌كند، ترمذي هم در سننش[6] روايت فوق را نقل و صحت آنرا تأييد كرده است.

4. حاكم نيشابوري روايت مي‌كند «عن ام سلمة قالت في بيتي نزلت (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً) قالت فارسل رسول‌الله الي علي و فاطمه و الحسن و الحسين فقال هولاء اهل بيتي»[7]
براساس اين روايت كه حاكم و ذهبي صحت آنرا تأييد مي‌كنند بعد از نزول آيه تطهير در خانه‌ ام سلمه پيامبر براي اين‌كه اهل بيت را به ام سلمه معرفي كند حضرت علي و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين ـ عليهم السلام ـ را احضار مي‌كند و بعد در حضور ام سلمه با جمله «هولاء اهل بيتي» آنها را بعنوان اهل‌بيت خود معرفي مي‌كند.


5. حاكم در مستدرك از واثلة بن الاسقع روايت مي‌كند «قال اتيت عليّاً فلم اجده فقالت لي فاطمه انطلَقَ الي رسول الله يدعوه فجاء رسول‌الله فدخلا و دخلت معهما فدعا رسول‌الله الحسن و الحسين فاقعد كل واحد منها علي فخذيه و ادني فاطمه من حجره و زوجها ثم لفّ عليهم ثوباً و قال (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً) ثم قال هولاء اهل بيتي اللهم اهلي بيتي احق»[8]
براساس اين روايت پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ حضرت علي و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين ـ عليهم السلام ـ را در زير يك پارچه جمع مي‌كند و سپس با خواندن آيه تطهير و گفتن جلمة «هولاء اهل‌بيتي» آنها را بعنوان اهل‌بيت خود معرفي مي‌كند. حاكم و ذهبي صحت اين روايت را تأييد مي‌كنند.

6. احمد بن حنبل از ام سلمه نقل مي‌كند «انّ النبي ـ صلي الله عليه و آله ـ جلّل علي عليّ و حسن و حسين و فاطمه كساء ثم قال اللهم هولاء اهل‌بيتي و خاصتي اللهم اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيراً، فقالت ام سلمة يا رسول‌الله أنا منهم قال انك الي خير»[9]
براساس اين روايت هم پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ در حضور ام سلمه پتوئي را بر حضرت علي و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين ـ عليهم السلام ـ قرار مي‌دهد و با گفتن جلمه «هولاء اهل بيتي و خاصتي» و دعائي كه كلمات آن از آيه تطهير اقتباس شده به ام سلمه مراد از «اهل‌البيت» در آيه تطهير را تفهيم مي‌كند.


7. و نيز احمد بن حنبل از شداد بن عمار روايت مي‌كند «قال دخلت علي واثلة بن الاسقع و عنده قوم فذكروا عليّاً فلما قاموا قال لي الا اخبرك بما رأيت من رسول‌الله قلت بلي قال اتيت فاطمه (رض) أسالها عن عليّ قالت توجه الي رسول‌الله فجلست انتظره حتي جاء رسول‌الله و معه علي و حسن و حسين (رضي الله عنهم) اَخذ كل واحد منهما بيده حتي دخل فادني عليّاً و فاطمه فاجلسهما بين يديه و اجلس حسنا و حسيناً كل واحد منها علي فخذه ثم لفّ عليهم ثوبه او قال كساء ثم تلا هذه الآيه (إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً) و قال اللّهم هولاء اهل بيتي و اهل بيتي احق»[10]
براساس اين روايت هم پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ بعد از اين‌كه حضرت علي و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين ـ عليهم السلام ـ را در زير پارچه‌اي جمع مي‌كند، ابتداء با تلاوت آيه تطهير و سپس با گفتن جمله «هولاء اهل‌بيتي» مراد از اهل‌البيت در آن آيه را به واثلة تفهيم مي‌كند. ابن ابي حاتم نيز حديث فوق را با كمي اختلاف در تفسيرش ذيل آيه، روايت نموده است. يادآوري مي‌كنم كه ابن ابي حاتم در ابتداء تفسيرش ملتزم شده كه احاديثي كه بهترين سند و متن را دارند، روايت كند.


8. حاكم از انس بن مالك روايت مي‌كند «انّ رسول‌الله كان يمرّ بباب فاطمه (رضي الله عنه) ستة اشهر اذا خرج لصلاة الفجر يقول الصلاة يا اهل‌البيت انما يريدالله ليذهب عنكم الرجس اهل‌البيت و يطهركم تطهيراً»[11]. حاكم، صحت روايت را تأييد مي‌كند. حديث فوق توسط احمد بن حنبل[12] و نيز توسط ترمذي با تأييد حسن آن[13] و نيز توسط طبري[14] و ديگران روايت شده است.
هم‌چنين مضمون روايت فوق كه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ در روزهاي زيادي هنگام نماز كه جمعيت زيادي حضور دارند به در خانه حضرت علي و حضرت فاطمه ـ عليهما السلام ـ مي‌آمد و آنها را با عنوان «اهل‌البيت» صدا مي‌كرد و سپس آيه تطهير را خطاب به آنها مي‌خواند، بصورت‌هاي ديگر و از صحابه متعدد نقل شده كه ما برخي آن از روايات را از تفسير الدر المنثور سيوطي نقل مي‌كنيم، از جمله او از ابن مردويه و او از ابي سعيد خدري روايت مي‌كند
«لما دخل علي (رضي الله عنه) بفاطمه جاء النبي اربعين صباحاً الي بابها يقول السلام عليكم اهل‌‌البيت و رحمة الله و بركاته الصلاة رحمكم الله، إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً، انا حرب لمن حاربتم انا سلم لمن سالمتم»، و نيز او از طبري و ابن مردويه و آنها از ابي الحمراء روايت مي‌كنند كه «حفظت من رسول‌الله ثمانية اشهر بالمدينة ليس من مرّة يخرج الي صلاة الغداة الاّ اتي الي باب علي (رضي الله عنه) فوضع يده علي جنبتي الباب ثم قال الصلاة، الصلاة، إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً، و نيز او از ابن مدروية و او از ابن عباس روايت مي‌كند: «قال شهدنا رسول‌الله تسعة اشهر يأتي كل يوم باب علي بن ابي‌طالب (رضي الله عنه) عند وقت كل صلوة فيقول السلام عليكم و رحمة الله و بركاته اهل‌البيت إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً الصلاة رحمكم الله، كل يوم خمس مرات»،
بر اساس اين روايات، پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ در روز‌هاي زيادي آن هم هنگام نماز كه ازدحام زياد بوده به در خانه حضرت علي و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين ـ عليهم السلام ـ مي‌آمد و اين چهار نفر را با عنوان «اهل‌البيت» ندا مي‌كرد. و سپس آيه تطهير را خطاب به آنها تلاوت مي‌كرد تا روشن سازد كه مراد از اهل‌البيت در آيه مذكور اين چهارنفرند، براساس روايت اخيري كه نقل شد، پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ اين كار را 1350 بار تكرار كرده تا براي هيچ‌كس جاي شبهه‌اي باقي نماند كه مراد از اهل‌البيت در آيه تطهير، چهار نفرند.
بطور كلي از احاديث نقل شده، كاملاً روشن گرديد، پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ مراد از اهل‌البيت را در آيه تطهير بيان كرده است. زيرا مطابق آيه «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ»[15] پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ از طرف خدا مأمور است كه قرآن را براي مردم بيان كند. لذا بخاطر اين‌كه در آينده ممكن بود از كلمة اهل‌البيت، برداشت‌هاي نادرست و خطرناكي شود، كاملاً مراد از اهل‌البيت را براي مردم روشن ساخت. اين روشن‌گري با برنامه خاصي انجام مي‌شد.

اولاً در عموم روايات منقوله، اين نكته نقل شده، كه هنگام معرفي‌ها، پيامبر پتوئي و يا پارچه‌اي و يا عبائي را بر حضرت علي و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين ـ عليهم السلام ـ قرار مي‌داد تا كاملاً مشخص سازد كه مشاراليه كلمه «هولاء اهل‌بيتي» اين چهار نفرند نه كساني ديگر. ثانياً در معرفي و دعائي كه درباره آنها مي‌كرد از كلمات و تعابير آيه تطهير جمله سازي مي‌كرد تا عملاً و قولاً نشان دهد كه آيه مورد بحث در شأن و منزلت اين چهار نفر است.

ثالثاً: علاوه بر اين‌كه به زنان خود مثل ام سلمه و عايشه تفهيم كرد كه آيه نازله در منزلت اين چهار نفر نازل شده به شكل عمومي هم به عموم مردم، هنگام ازدحام در موقع نماز معرفي نمود تا براي هيچ‌كس جز آنان كه نفاقشان مانع رؤيت حق است، ابهامي باقي نماند كه مراد از اهل‌البيت اين چهار نفرند.

پی نوشت:

[1] . 33، 33.
[2] . صحيح مسلم باب فضائل اهل‌بيت النبي ح 6261.
[3] . ترمذي السنن باب فضل فاطمه، ص 699، شماره 3871.
[4] . مسند احمد، ج 10، ص 197، ح 26659.
[5] . 61، 3.
[6] . كتاب المناقب، باب 21، ح 3724.
[7] . حاكم، المستدرك، ج 3، ص 158، ح 4705.
[8] . همان.
[9] . احمد، المسند، ج 10، ص 197، ح 26659.
[10] . احمد المسند، ج 6، ص 45، ح 16985.
[11] . حاكم، المستدرك، ج 3، ص 172، باب ذكر مناقب فاطمه ح 4748.
[12] . المسند، ج 4، ص 516، ح 13730.
[13] . السنن، ج 5، ص 352، ح 3206، كتاب التفسير.
[14] . تفسير جامع‌البيان، ذيل آيه.
[15] . سورة نحل، آية 44.

تهمت به شیعه در روز روشن

همراه عده ای از ایرانی ها بوسیله قطار از کاظمین به سامرا می رفتم. در کوپه ما دو نفر از علمای اهل تسنن بودند که پیوسته ما را به زبان عربی مسخره می کردند؛ غافل از اینکه من تسلط کامل به زبان عربی دارم. آنها می گفتند و ما سکوت می کردیم تا اینکه یکی از آنها گفت این رافضی ها اهل بدعت هستند. از جمله بدعت های اینان این است که بعد از سلام نماز، سه مرتبه دست ها بلند می کنند و می گویند «خان الامین[جبرئیل امین خیانت کرد]».
اطرافیانش از معنای این جمله پرسیدند.
گفت:«شیعه می گوید رسول خدا و جعفر و علی در کوه حرا بودند. جبرئیل از طرف خدا مامور شد نبوت را به علی برساند ولی خیانت کرد و به پیامبر رساند.»

این دروغ شاخدار را که شنیدم دیگر طاقت نیاوردم و رو به او کرده و گفتم:«جناب شیخ! آیا تهمت و دروغ از گناهان کبیره است یا نه؟»
گفت: «چرا؟»
گفتم: «شما الان هم دروغ گفتید و هم به شیعیان تهمت زدید.»
با کمال پررویی گفت: «مطلب همین است که گفتم!»

من هم ده دوازده نفر از شیعیان که در قطار بودند و از مطلب بی خبر بودند را صدا زدم و از ایشان پرسیدم که شما بعد از نمازتان چه می گویید؟ همگی گفتند سه مرتبه تکبیر می گوییم. به جوانان سنی که در کوپه ما بودند گفتم شما به کوپه های دیگر هم سری بزنید و از مردم روستایی و شهری شیعه بپرسید تا حقیقت فاش شود. آنها رفتند و پس از مدتی برگشتند و با ناراحتی رو به شیخ کرده و گفتند: «چرا دروغ می گویی؟»

شیخ جواب داد: «من این مطلب را در کتاب ها خوانده ام.»

به نقل از:
سلطان الواعظین شیرازی(عالم شیعه) در مناظره با علمای اهل سنت

سوال از برادران اهل سنت: توسل جستن خلیفه دوم

بخاری در کتاب خود از قول عمر نقل قول کرده که می گفت:
اللهم انا کنا نتوسل الیک بنبینا فتسقینا، و انا نتوسل الیک بعم نبینا فاسقنا
پروردگارا! ما درگذشته بوسیله پیامبرت بسوی تو توسل می جستیم و تو بارانمان مـﻰدادی و سیرابمان مـﻰکردی. و اکنون با توسل به عموی پیامبرمان به سوی تو مـﻰآییم. پس، بارانمان ده و سیرابمان کن

صحیح بخاری، 453/2، ح 947، کتاب الاستسقاء

خوب با این حساب بخاری به خدا شرک ورزیده یا خلیفه دوم؟!

عدم تعارض شهادت حضرت محسن(ع) با بشارت پیامبراکرم(ص) به حضرت زهرا(س)

سوال:

آيا شهادت حضرت محسن (علیه السلام) با اين سخن پيامبر (صلی الله و علیه واله وسلم) كه خطاب به حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمود : تو نخستين كس از اهل بيتم هستي كه به من ملحق مي شوي ، در تعارض نيست؟


پاسخ:
اين كه حضرت محسن عليه السلام به شهادت رسيده قطعى است. روايات فراوانى در كتاب‌هاى شيعه و سنى اين مطلب را تأييد مى‌كند كه انشاء الله در مقاله جداگانه‌اى مصادر آن از نظر خوانندگان عزيز خواهد گذشت.و از سوى ديگر همان طور كه شما اشاره كرديد، اين مطلب كه حضرت زهرا نخستين كس از اهل بيت آن حضرت بود كه به رسول اكرم ملحق شد، قطعى است؛ اما چگونه مى‌توان تعارض مورد نظر را رفع كرد، در پاسخ مى‌گوييم:در تمام اين روايات از كلمه «اهل بيت» استفاده شده است و پيامبر مى‌فرمايد « تو نخستين كس از «اهل بيت» من هستى كه به من ملحق خواهى شد» و اهل بيت در سخن پيامبر، به كسانى اطلاق مى‌شود كه خداوند طبق آيه تطهير آن‌ها را از هر گونه رجس و پليدى پاك كرده است و رسول خدا صلى الله عليه وآله نيز با كشيدن كساء بر سر حضرت علي، فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسين عليهم السلام، در حقيقت كلمه اهل بيت را تفسير وآن را در همين افراد منحصر كرده است.اين مطلب با بيش از هفتاد روايتى كه فقط در كتاب‌هاى اهل سنت وجود دارد، قابل اثبات است.از اين رو، كلمه اهل بيت، فقط شامل اصحاب كساء كه در زمان رسول خدا صلى الله عليه وآله حضور داشته‌اند مى‌شود و شامل فرد ديگرى از جمله، حضرت محسن، حضرت زينب و... و نيز شامل زنان پيامبر و يا هر شخص ديگرى نخواهد شد.بنابراين حضرت زهرا سلام الله عليها نخستين فرد از اهل بيت پيامبر بود كه با ضربه‌ عمر بن خطاب به شهادت رسيد و به پدر بزرگوارش ملحق شد؛ پس هيچ تعارضى وجود نخواهد داشت.
اما رواياتى كه حضرت رسول صلى الله عليه وآله به حضرت زهرا سلام الله عليها بشارت داد، از قرار ذيل است، كه به جهت اختصار فقط به چند روايت از كتاب‌هاى شيعه و سنى بسنده مى‌كنيم(در ادامه مطلب بخوانید.)
ادامه نوشته

دلایل "رجعت" از دیدگاه شیعیان

پرسش:

مسئله رجعت که شیعه بدان معتقد است جزو عقاید مسلمین نیست و پشتوانه علمی ندارد. دلیل شیعه بر این امر چیست؟

پاسخ:

رجعت، به معنى بازگشتن است، و مراد از آن زنده شدن و بازگشتن گروهى، (از نيكان بسيار نيك و انسان هاى بسيار بد) بعد از حضرت قائم (عج) مى باشد، تا نيكان با مشاهده دولت آن بزرگوار شادمان بشوند و به فيض نصرتش مفتخر گردند. و انسان هاى بد نيز با مشاهده دولتى كه هرگز نمى خواستند، غمگين گردند و به ذلت و خوارى برسند، و عقوبت و عذاب ببينند و به دست دوستان آن حضرت كشته شوند و اما ديگر مردمان در قبرها مى مانند تا در قيامت حاضر گردند([1]).

اما اينكه گفتيد عقلا ممكن نيست و دليلى بر آن نداريم؟! مى گوئيم بهترين دليل بر امكان چيزى وقوع آن است و در امتهاى گذشته نظير آن واقع شده است و قرآن كريم موارد مختلفى از رجعت را بيان نموده است از جمله به داستان قومى اشاره مى كند كه از ترس طاعون از وطن خود فرار كردند و خداوند آنها را مدتى طولانى ميراند و سپس به سبب دعاى يكى از پيامبران بنام «حزقيل» همه آنها را زنده كرد بعد از آن پس از مدتى به اجل طبيعى از دنيا رفتند([2]).

براى روشن شدن مطلب دو آيه و دو روايت نقل مى شود:

الف) آيات:

1ـ قرآن مى فرمايد: «الم تر الى الذين خرجوا من ديارهم و هم الوف حذر الموت، فقال لهم الله موتوا، ثم احياهم ان الله لذو فضل على الناس و لكن اكثر الناس لايشكرون([3]); آيا نديدى آنان را كه از بيم مرگ از خانه هاى خود بيرون رفتند و آنها هزاران تن بودند، پس خداوند به آنها گفت: بميريد. سپس آنان را زنده كرد، بى گمان خدا بر مردم صاحب فضل است. و لكن بسيارى از مردم سپاسگزارى نمى كنند».

و طبق قاعده معروف: «حكم الامثال فيما يجوز و ما لا يجوز واحد» احتمال امتناع آن از بين مى رود و ثابت مى شود كه رجعت يك كار ممكنى است و نمى تواند در اين امت (پيامبر اسلام) ممكن نباشد، و روايات ما آن را اثبات كرده اند و پيامبر (ص) در اين مورد مى فرمايد: «يكون فى هذه الامه كل ما كان فى بنى اسرائيل حذو النعل بالنعل و القزة بالقزة([4])» هر اتفاقى كه در بنى اسرائيل رخ داده بدون ذره اى كم و زياد در اين امت هم رخ مى دهد.

2ـ آيه ى ديگرى كه بر رجعت دلالت دارد اين است كه خداوند مى فرمايد: «و يوم نحشر من كل امة فوجاً([5])» (به خاطر آور) روزى را كه ما از هر امتى، گروهى را از كسانى كه آيات ما را تكذيب مى كردند محشور مى كنيم، و آنها را نگه مى داريم تا به يكديگر ملحق شوند، اين آيه مربوط به قيامت نمى تواند باشد چون در قيامت همه محشور مى شوند نه از هر گروهى فوجى، لذا اين آيه مربوط به رجعت مى شود.

ب) روايات:

1ـ مأمون خدمت امام رضا (ع) عرض كرد يا ابا الحسن درباره رجعت چه مى گويى؟ حضرت فرمود: رجعت حق است در امت هاى پيشين بوده است و قرآن هم ازآن سخن گفته است و پيامبر هم فرمود: پس مى آيد، براى اين امت هر آنچه براى امت هاى گذشته پيش آمد، بدون كم و زياد، و فرمود هنگامى كه مهدى (عج) از فرندان من ظهور نمايد، عيسى از آسمان پايين آمده پشت سر آنحضرت نماز مى گذارد... مأمون عرض كرد سرانجام چه مى شود؟ فرمود: حق به اهل خودش بر مى گردد. اين روايت به خوبى دلالت بر وجود رجعت و صحت آن دارد كه نيازى به توضيح نيست.

2ـ سلمان مى گويد: پيامبر اسلام (ص) دوازده امامى بعد از خود را معرفى نمود، و اسامى هر يك را بيان نمود، من گريستم و عرض كردم آيا من آنها را درك مى كنم؟ فرمود: تو اى سلمان و امثال تو آنها را دوست مى دارند و با معرفت آنها را درك مى كنند، سلمان گويد خدا را شكر كردم سپس عرض كردم يا رسول الله آيا من تا زمان آنها زنده خواهم بود؟ فرمود: اى سلمان اين آيه را بخوان «هنگامى كه نخستين وعده فرا رسد گروهى از بندگان نيرومند و جنگجوى خود را بر ضد شما مى انگيزم، خانه ها را جستجو كنند و اين وعده اى است قطعى پس شما را بر آنها چيره مى كنيم و شما را بوسيله دارييها و فرزندان كمك خواهيم كرد و نفرات شما را بيشتر قرار مى دهيم([6])» سلمان مى گويد من از روى شوق گريه نمودم و گفتم يا رسول الله اين حادثه در زمان شما (و با حضور شما) خواهد بود فرمود آرى و الله در آن زمان من و على و فاطمه و حسن و حسين و نه امام از فرزندان حسين (عليهم اسلام) و هر كسى كه در مسير اهلبيت مظلوم واقع شده اند همه يكجا گردهم مى آييم، آنگاه ابليس و لشكريان او و مؤمنين واقعى و كافران حقيقى حاضر مى شوند، و فرمود ماييم تأويل اين آيه: «ما چنين اراده نموده ايم، كه بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان وارثان روى زمين قرار دهيم». سلمان مى گويد از نزد پيامبر (ص) برخواستم از آن به بعد، هيچ باكى نداشتم كه من مرگ را ملاقات كنم و يا او به سراغم آيد([7])».


توضیحات:

[1]- سيد ابوالحسن مولانا، مهدى و مساله رجعت، (انتشارات نور ولايت، اول، تبريز، 1375 هـ ش) ص21.


[2]- محمد حسين طباطبائى، تفسير الميزان، (جامعه مدرسين حوزه علميّه قم، قم) ج2، ص282.

[3]- بقره/243.

[4]- شيخ حر عاملى، الايقاظ من الهجعه... (مترجم سيد هاشم رسولى محلاتى) دار الكتب، قم) ص29.

[5]- نمل/83.

[6]- اسراء/5ـ6.

[7]- بحار الانوار (پيشين) ج53، ص143.

یا صاحب الزمان ...

یا این دل شکسته ما را صبور کن

یا لااقل بخاطر زینب ظهور کن

دیگر بتاب از افق مکه ماه من

این جاده های شب زده را غرق نور کن

با ذوالفقار حضرت مولا بیا و بعد

دل های شیعه را پر حس غرور کن

امشب بیا تو روضه بخوانی برای ما

امشب بساط گریه ما را تو جور کن

یا چند صفحه مقتل کرب و بلا بخوان

یا خاطرات عمه خود را مرور کن

هم از وفای ساقی لب تشنگان بگو

هم یادی از مصیبت سرخ تنور کن

با کوله بار غربت و اندوه خود بیا

از کوچه های سینه زنی مان عبور کن

بسته شدن مساجد شیعیان در عربستان ادامه دارد.

دولت عربستان سعودي در ادامه فشار بر شيعيان اين كشور، نهمين مسجد شيعيان را بست.

به گزارش فارس به نقل از پايگاه خبري "الراصد " متعلق به شيعيان عربستان، نيروهاي سعودي دو مسجد شيعيان را بستند.
با بسته شدن دو مسجد شيعيان در شهرهاي "راس تنوره " و "ابقيق " در منطقه "الشرقيه "، تعداد مساجد بسته شده شيعيان به 9 مسجد رسيد.
اهالي اين شهرها به پايگاه خبري "الراصد " اعلام كرده‌اند كه نيروهاي عربستان تنها مسجد شيعيان اسماعيلي در "راس التنوره " را بسته و اجازه اقامه نماز در آن را نمي‌دهند.
همچنين منابع محلي اعلام كردند كه مسجد بسته شده در شهر "ابقيق " نيز متعلق به اسماعيليان است.
اين پايگاه همچنين بر اساس خبرهاي تاييد نشده‌اي از بسته شدن دهمين مسجد در شهر "الجبيل " در اثر هجوم پليس خبر داد.
اين اقدامات عربستان در حالي صورت مي‌گيرد كه بزرگان شيعه عربستان به دنبال راه‌هايي براي برون‌رفت از بحران بسته شدن مساجد و ديدار با مسئولان سعودي هستند.
اين در حالي است كه مقامات سعودي از ارائه هرگونه توضيح در اين رابطه و تبيين دلايل چنين اعمال محدوديت‌هايي خودداري مي‌كنند.
خبر ديگر از عربستان سعودي اينكه پليس عربستان شهروند شيعه اين كشور به نام "منير باقر الجصاص " را بدون ارائه دلايلي دستگير و روانه زندان كرد.
پايگاه خبري "الراصد " در اين باره خبر داد: نيروهاي پليس عربستان با ورود به محل كار "منير باقر الجصاص "، وي را دستگير كردند.
اين پايگاه تصريح كرده است: اين شيعه كه اهل شهر العوامه بود، به عنوان يك فعال اجتماعي شناخته مي‌شد و مقالات متعددي را درباره اوضاع شيعيان منتشر كرده است.
اين در حالي است كه نيروهاي عربستاني با حمله به منزل منير باقر الجصاص و بازرسي آن، دستگاه‌هاي رايانه‌اي وي را با خود بردند.
هم‌اكنون جمعيت عربستان 22 ميليون نفر است؛ كه طبق آخرين سرشماري‌ 10 تا 15 درصد جمعيت اين كشور شيعه‌ هستند.
بيشتر شيعيان در منطقه شرقي عربستان در حاشيه خليج فارس از قطر تا نزديك كويت ساكن هستند و نواري شيعه‌نشين را شكل داده‌اند كه شامل استان احساء تا قطيف مي‌شود.
چندي پيش پايگاه‌هاي شيعي از دو نامه محرمانه خبر دادند كه طي آن و بر اساس دستور وزير كشور عربستان، فشارها بر شيعيان عربستان تشديد خواهد شد.

افزایش فشار بر شیعیان عربستان

به گزارش فارس، نيروهاي امنيتي در عربستان براي تحت فشار قرار دادن شيعيان به بهانه مبارزه با خرافه بسياري از شيعيان را دستگير كردند. همچنين قصد دارند تا از هرگونه برپايي مراسم در ماه محرم توسط شيعيان جلوگيري كنند.

فشار نيروهاي امنيتي به شيعيان در عربستان به حدي شدت يافته كه بسياري از شيعيان ظواهر ديني همانند عكس و غيره را كه در منزل يا محل كار بوده است را برداشته‌اند.
در شهر "الاحساء " بيش از 5 سال است كه با مراسم ديني شيعيان برخورد مي‌شود و دهها مسجد و حسينيه و مدرسه اهل تشيع بسته شده است.
بنا به گفته شيعيان در عربستان، هر چند وقت يكبار نيروهاي امنيتي عربستان به محلي حمله كرده و جوانان شيعي را دستگير مي‌كنند.
سال گذشته نيز در جريان مراسم نيمه شعبان نيروهاي افراطي و سلفي امر به معروف از چشن مردم در اين مراسم جلوگيري كردند و تمام چراغاني‌ها را از بين برده و حاضران را با زور متفرق كردند.

روایات اصول کافی ضعیف اند؟!

سوال:

آیا روایات کتاب اصول کافی ضعیف هستند؟ آیا کتاب کافی شرح و تفسیر قرآن است؟

پاسخ:

روایات کافی به چهار دسته تقسیم می شوند:

1-صحیح   2- موثق   3- حسن   4- ضعیف

این که شیعه روایات مهم ترین کتاب خود را به چهار بخش تقسیم می کند، نشانه واقع گرایی این مکتب است. زیرا کتاب صحیحی جز قرآن در اختیار بشر نیست و دیگر کتاب ها باید مورد بررسی قرار گیرند. از این نظر کتاب کافی با موشکافی خاصی به چهار بخش تقسیم شده است.

علامه مجلسی در کتاب «مرآة العقول» همه بخش را معین نموده اند.مولف کافی در آغاز کتاب برای سنجش حدیث معیاری از امامان نقل کرده؛ فرموده اند:

«آنها را بر کتاب خداوند عزوجل عرضه کنید پس آنچه موافقت داشت با کتاب خدا، بپذیرید و آنچه مخالفت داشت با آن، رد کنید.»

ولی در مقابل اهل حدیث و سلفی ها «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» را از آغاز تا پایان صحیح دانسته اند و گرفتار مشکلاتی شده اند که هم اکنون دامنگیر آنهاست و نقل نمونه که قطعا مجعول و دروغ است مایه گسترش دامنه سخن می شود. در کتاب «الحدیث النبوی بین الروایة و الدرایة» به این قسمت پرداخته شده است.

و اما این ادعا که کافی شرح و تفسیر قرآن است؛ اگر مقصود این است که در کتاب کافی مجملات قرآن، مانند صلات، زکات، حج و جهاد تبیین و تفسیر شده و اجزا و شرایط آنها بیان گردیده است، این اختصاص به کتاب کافی ندارد. تمام کتاب های حدیثی حتی صحاح و سنن اهل سنت دارای چنین مقامی هستند و اگر مقصود این است که کتاب کافی به صورت تفسیر بر قرآن نوشته شده، این سخن بی اساس بوده و کسی آن را نگفته است و به فرض اینکه به صورت تفسیر نوشته شده باشد، روایات آن ارزشیابی شده و طبق ضوابط با آنها رفتار می شود. اما سلفی ها بر خلاف ما خبر واحد را نه تنها در مسائل علمی و فقهی بلکه در مسائل اعتقادی می پذیرند و به همین دلیل گرفتار مشکلاتی در مسائل اعتقادی شده اند.

اخیرا در مدینه منوره همایشی در مورد حجیت خبر واحد در عقاید برپا شد و تقریبا همه شرکت کنندگان که سلفی بودند با این مطلب موافقت کردند که دین و عقیده خود را بر اساس خبر واحد بر پا کنند و روی این اساس، در آئین آنان تجسیم و تشبیه و مجبور بودن انسان، کاملا پذیرفته شده است.

مدح صحابه در قرآن و ذم آنان در کتب شیعه و مسئله تحریف قرآن؟!

 

در قرآن آیاتی در شان صحابه نازل شده و در کتب شیعه روایاتی در طعن آنان آمده است. شیعه به دلیل رفع این تناقض قائل به تحریف قرآن شده است.

برای مشاهده پاسخ این ادعا به ادامه مطلب بروید

ادامه نوشته

چرا شیعیان فاطمه زهرا را معصوم می دانند؟

 

با توجه به اينكه عصمت مختص به انبياء(عليهم السلام) مى باشد به چه دليل فاطمه زهرا را معصوم مى دانيد در حالى كه نه نبى است و نه امام؟

...برای مطالعه پاسخ به ادامه مطلب بروید...

ادامه نوشته

مسئله آراستن قبور ائمه و تزیین مساجد

 

آیا آراستن قبور ائمه و همچنين مساجد شيعيان با تزئينات مختلف و طلا و نقره حرام است؟

...برای مطالعه پاسخ به ادامه مطلب بروید...

ادامه نوشته

عدم تناقض امامت و ختم نبوت

مطلبی کوتاه در باب عدم تناقض امامت با ختم نبوت:

امامت پیامبری نیست، تا اشکال وارد شود که با ختم نبوت ناسازگار است. پیامبری یعنی تشریع و دین جدید، با فرامین و دستورات جدید. این در حالی است که امامت یعنی رهبری جامعه بر اساس شریعتی که پیامبر آورده است. بر امام(ع) نه آیه نازل می شود نه کتاب آسمانی و نه حکمی جدید.

امام در وهله اول شأن تفسیر و تبیین شریعت الهی و سنت نبوی را دارد؛ و در وهله بعد او جامعه و افراد را بر اساس تعالیم شریعت پیامبر هدایت عملی می کند و راهکار اجرای آن را به آنها نشان می دهد.
ضمنا جانشینی برای پیامبران چیز جدیدی نیست. در ماجرای حضرت موسی و هارون هم مسئله وصایت وجود دارد. حضرت هارون حتی در زمان حضرت موسی جانشین آن حضرت می شود. این که جامعه رهبر الهی می خواهد یک چیز است، و این که جامعه پیامبر بخواهد امر دیگر.
توجه داشته باشید مسأله ختم نبوت است نه خاتمیت رهبری الهی.

همچنین سری بزنید به :
چرا تعیین جانشین برای پیامبران پیشین مطرح نبوده است و فقط برای خاتم النبیین ضرورت داشته است؟

آیا اهل سنت «ناصبی» اند؟

پرســـش:

مراد از «ناصبی» چیست؟ آیا شیعیان اهل سنت را «ناصبی» می دانند؟

پـاســــخ:

براى روشن شدن جواب مقدمةً به نكاتى اشاره مى شود:

آيات:

1ـ قرآن مى فرمايد، به چيزى كه آگاهى و اطلاع نداريد، اظهار نظر نكنيد «لا تفف ما ليس لك به علم...([1])» از آنچه به آن آگاهى ندارى پيروى مكن، چرا كه گوش و چشم و دل همه مسئوولند «و از آنها در مورد كارهاى كه انجام مى دهند و... سؤال  مى شود».

2ـ مساله دوستى اهلبيت (ذوى القربى) و پرهيز از دشمنى آنها، مورد اتفاق فريقين مى باشد، چون هم قرآن بر اين مساله تأكيد دارد، و هم روايات خود عامه، اما قرآن مى فرمايد: «قل لا اسئلكم عليه اجراً ايد المودة فى القربى([2])» بگو: من هيچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى كنم جز دوست داشتن نزديكانم (= اهل بيتم) و هر كس كار نيكى انجام دهد بر نيكى اش مى افزايم. و بعضى آيات ديگر([3]).

اما روايات:

در دو قسمت بعضى از رواياتى را كه از طريق عامه نقل شده است بيان مى كنيم.

الف: روايات محبت به اهل بيت(ع)

1ـ زمخشرى از پيامبر (ص) نقل مى كند كه فرمود: «الا و من مات على حب آل محمد مات شهيداً([4])» بيدار باشيد هر كس بر محبت آل محمد (ص) بميرد شهيد از دنيا رفته... بخشيده شده، توبه كننده مؤمن، از دنيا رفته، و ملك الموت بشارت بهشت مى دهد، و همچون عروسان وارد بهشت مى شود، و در قبر دو تا در براى او او به سمت بهشت باز مى شود و قبرش مزار ملائكه رحمت مى شود([5]).

2ـ پيامبر (ص) فرمود: «معرفة آل محمد (ص) برائة من النار، و حب آل محمد (ص) جواز على الصراط و الولاية لآل محمد (ص) امانٌ عن العذاب([6])» شناخت آل محمد رهايى از آتش جهنم، دوستى آنها گذرنامه ى رد شدن از پل صراط، و ولايت آل محمد (ص) امان نامه اى است از عذاب.

ب: روايات بغض و دشمنى با اهل بيت

1ـ پيامبر (ص) فرمود: «الا و من مات على بغض آل محمد مات كافراً» هر كسى بر بغض آل محمد (ص) بميرد كافر  از دنيا رفته است، و بوى بهشت به مشامش نمى رسد([7]).

2ـ پيامبر (ص) فرمود: «علىٌ خير البشر من ابى فقد كفر» على بهترين بشر است هر كس ابا نمايد و قبول نكند  كافر  است([8]).

بعد از بيان مقدمه جواب قسمت اول شبهه اين است كه ناصبى دو تا معنى دارد.

1ـ معناى لغوى كه عبارت است از تعب و رنج، بزحمت انداختن، كوشش نمودن (اذا فرغت فانصب همٌّ ناصِبٌ) يعنى غم بارنج، عيش ناصب و زندگى با مشقت است([9]).

2ـ معناى اصطلاحى، به كسانى ناصبى گفته مى شود كه دشمنى با اهل بيت (ع) دارند، و يا به آنان دشنام دهد، و يا به يكى از ائمه (ع) دوازدهگانه شيعه دشمنى، و يا دشنام دهد([10])، اين اصطلاح دوم برگرفته از روايات خود اهلبيت (ع)([11]) مى باشد كه به چند روايت به عنوان نمونه اشاره مى كنيم:

1ـ ابى بصير از امام صادق (ع) نقل مى كند كه حضرت فرمود: «مُدمِنُ الخمر كعابد و تن، و الناصب لآل محمد شرٌّ منه» شراب خوار مانند بت پرست است و دشمنى با آل محمد (ص) بدتر از شراب خوار است([12]).

2ـ از امام باقر (ع) سؤال شد كه آيا زن مؤمنه شيعه مى تواند با ناصبى ازدواج كند فرمود: «لا لانّ الناصب كافرٌ([13])» فرمود: نه، چون ناصبى كافر است.

3ـ در روايت ديگر مى خوانيم «ان الله تعالى لم يخلق خلقاً انجس من الكلب و ان الناصب لنا اهل البيت لا نجس  منه([14])» براستى كه خداوند نجس تر از سگ نيافريد، دشمن اهلبيت از سگ بدتر است. از اين سه روايت بخوبى استفاده مى شود كه مراد از ناصبى دشمن اهلبيت (ع) مى باشد، ضمناً استفاده مى شود كه آنها نجسند و كافر، و زن مسلمان نمى تواند با آنها ازدواج كند.

اما قسمت دوم شبهه كه شيعيان آيا اهل سنت را ناصبى مى دانند؟

بايد گفت: خير شيعيان اهل سنت را ناصبى نمى دانند چرا كه اولا اكثريت اهل سنت (غير از ناصبى ها) محبت اهلبيت را لازم مى دانند (طبق نص قرآن و روايات خود آنها كه قبلا اشاره شد، و شافعى يكى از سران چهار مذهب عامه افتخارش اين است «ان كان رفضاً حب آل محمد فليشهد الثقلان انى رافض([15])» اگر دوستى اهلبيت نشانه رافضى بودن است، جن و انس شهادت دهند كه من رافضى «و محب اهلبيت) هستم و ثانياً خود اهل سنت دشمن و مبغض اهلبيت را كافر مى دانند كه قبلا نقل شد، آنگاه چگونه مى توان گفت آنها ناصبى مى باشند و ثالثاً ناصبى ها چنانكه گفته شد، نجس، ذبيحه آنها حرام، و ازدواج با آنها جائز نيست، اما اهل سنت را هيچ عالم شيعى چنين فتواى درباره آنها نداده است، بلكه در رساله ها تصريح به حليت ذبيحه آنها، جواز ازدواج به آنها، و... شده است و حتى همه علماى شيعه نماز بر جنازه مسلمان را واجب، و دفن و كفن ميت مسلمان را لازم مى دانند([16]).

خلاصه ى جواب قسمت اول شبهه

ناصبى يك معناى لغوى دارد. كه به معناى رنج و خستگى و كوشش و... مى باشد و يك معناى اصطلاحى دارد كه برگفته از روايات اهلبيت (ع) مى باشد و آن اينكه كسى با اهلبيت دشمنى داشته باشد يا به آنها دشنام و ناسزا بگويد.

خلاصه ى جواب قسمت دوم شبهه

به هيچ وجه عامه از نظر شيعيان ناصبى نمى باشند، چون آنها اولا اهلبيت را دوست دارند و ثانياً دشمنان آل محمد (ع) را كافر مى دانند، و ثالثاً تمام علماى ما فتوا بر جواز ازدواج با آنها، و وجوب دفن و نماز بر ميت آنها داده اند.

پی نوشت :

[1]ـ اسراء/36.

[2]ـ شورى/23.

[3]ـ سباء/47 و فرقان/57.

[4]ـ محمد بن عمر زمخشرى، الكشاف (دار الكتاب العربى، 1407 هـ 1987م) ج4، ص220.

[5]ـ همان مدرك، دنبال حديث، نقل به صورت تلخيص.

[6]ـ حافظ سليمانى قندوزى، ينابيع المودة (مكتبة بصيرتى قم) ص22.

[7]ـ كشاف (پيشين) ج4، ص221.

[8]ـ علاء الدين على المتقى، الهندى، كنزل العمال فى سنن الاقوال و الافعال (مؤسسة الرسالة، بيروت، 1405 هـ 1915م) ج11، ص610.

[9]ـ محمد راغب اصفهانى، المفردات فى غريب القرآن (دفتر نشر الكتاب چاپ دوم، 1404) ص494. كلمه نصب و خليل بن احمد، ترتيب كتاب العين (مؤسسة نشر اسلامى جامعه مدرسين، چاپ اول، 1414) ص807 كلمه نصب.

[10]ـ رساله توضيح المسائل مراجع عظام، بحث كفر و اقسام آن، و عروة الوثقى، سيد يزدى، ج1، بحث كفر (از بحث نجاسات) در بعضى رساله ها مساله 117 ـ بعضى 113 ـ بعضى 111.

[11]ـ بعضى از لغويين نواصب را معنى نموده، "گروهى كه با امير المؤمنين دشمنى دارد"، ظاهراً بر گرفته از روايات باشد، احمد سياح ـ فرهنگ جامع عربى فارسى (كتابفروشى اسلام، چاپ هشتم، ج4، ص270، ماده نصب.

[12]ـ محمد بن الحسن الحر العاملى، وسائل الشيعه (دار احياء التراث، لبنان) ج18، ص559، ح12.

[13]ـ همان، باب 10، من ابواب ما يحرم من النكاح، حديث 15.

[14]ـ همان، ج1، ص159، ح5.

[15]ـ سلطان الواعظين، شبهاى پيشاور (دار الكتب الاسلامية، سى و هفتم، 1376) ص64.

[16]ـ رساله علميه تمام مراجع، بحث نماز بر ميت.

اهل سنت ایران ده هزار مسجد دارند.

طبق آمارهاي بدست آمده، حدود 5/7 ميليون تن از برادران اهل سنت در ايران زندگي مي‌كنند كه بيش از10هزار مسجد در سراسر كشور به آنان تعلق دارد.

به گزارش خبرگزاري تقريب، در جمهوري اسلامي ايران با هدف اجراي قانون اساسي، هزاران مسجد و ده ها حوزه علميه جهت فعاليتهاي مذهبي برادران و هموطنان اهل سنت اختصاص داده شده است.

طبق آمارهاي بدست آمده، حدود 5/7 ميليون تن از برادران وخواهران اهل سنت در ايران زندگي مي كنند كه بيش از10 هزار مسجد دست كم در 13 استان كشور به عنوان مساجد اهل سنت به آنان تعلق دارد.

بنابر بررسي هاي آماري تطبيقي از نشريات اهل سنت ايران و نيز آمارهاي مساجد به دست آمده توسط سازمان هاي تبليغات اسلامي استان ها، بيشترين ميزان اين مساجد به استان سيستان و بلوچستان با 3546 مسجد و پس از آن كردستان و آذربايجان غربي با 1768 و 1465 مسجد است. استان هاي هرمزگان با 1032، گلستان با 1017، خراسان (مجموعه 3 استان) با 746، کرمانشاه با 341، بوشهر با 106 و گيلان با 89 مسجد در رتبه هاي بعدي تعداد مساجد قرار دارند و در استانهاي کرمان و خوزستان هم هموطنان اهل سنت تعدادي مسجد دارند.


به گزارش آينده، در ميان استان هاي ديگر که اکثرا استانهاي داراي جمعيت محدود سني نشين هستند، نيز يا تعداد مساجد اهل سنت مشخص نيست و يا مسجدي به آنان اختصاص ندارد

شرابخواری ملک عبدالله با جورج بوش (فیلم)

به درخواست یکی از خوانندگان محترم

Sample Image

در این فیلم جناب خادم الحرمین٬ ملک عبدالله را مشاهده می کنید که در حال باده نوشی به همراه چندتن از سران کشورها از جمله جورج بوش می باشد.
با اسلام آمریکایی هم می توان کلیددار کعبه بود و هم همدست کفار٬ خون مسلمانان و مظلومان جهان را با طعم شراب نوشید...

دریافت فیلم

گزارش واشنگتن پست از گرایش به تشیع در افغانستان

روزنامه آمريكايي واشنگتن پست از اقبال روزافزون به فرهنگ تشيع در افغانستان و ترويج مراسم سوگواري ويژه محرم در اين كشور خبر داد‏.‏

به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از آینده، واشنگتن پست با توصيف حال و هواي محرم در افغانستان نوشت‏:‏ در افغانستان كه به خاطر اكثريت غالب اهل تسنن، همواره تاكنون اقليت كوچك شيعيان مورد تنفر و ظلم بودند، اكنون مراسم محرم با شجاعت خاص و پذيرش سياسي مخصوصي ترويج و گرامي داشته مي شود كه نشانه ظهور شتابدار حرکت شيعي به خاطر برقراري هفت سال حكومت دمكراتيك در اين كشور از زمان سقوط طالبان است‏.‏
 
هرچند در زمان طالبان بسیاری از شیعیان قربانی نسل کشی فرقه ای شدند، اما برخلاف گزارش این روزنامه، همواره تشیع اقلیتی پرجمعیت و قدرتمند در افغانستان بوده است که یکی از شواهد آن نیز علمای برجسته و پرشمار افغانی است.

این روزنامه ادامه می دهد:‏ اما از زمان سقوط طالبان كه اعتقاد به شيعه را کفر اعلام كرده بودند، دهها هزار نفر از شيعيان مهاجرت کرده به ايران به افغانستان بازگشته اند و همراه خود مهارتهاي حرفه اي بالا و ديدگاههاي مدني پيشرفته به افغانستان وارد كرده اند، به طوري كه زنان جوان شيعه از همتايان سني خود از مهارت و فعاليت بيشتري برخوردارند و آمار شركت در انتخابات در مناطق شيعه نشين در سال ‏2004‏ بسيار بالا بود‏.‏

به ادعاي اين روزنامه، رویکرد به شيعه در افغانستان با كمك آشكار دولت ايران ممكن شده است، زيرا ايران مسجد و ورزشگاه و يك دانشگاه جديد در كابل بنا كرده كه البته اين اقدامات از سوي بسياري از افغانها كه مي ترسند ايران به دنبال تسلط بر دولت اين كشور به نفع سياستهاي خود باشد، با شك و ترديد مواجه شده است‏.‏

واشنگتن پست در ادامه به نقل از سید حسین عالمی بلخی، روحانی شیعه و نماینده پارلمان این کشور كه وجود اين ترديدها را تاييد كرده است، نوشت‏:‏ مي دانيم كه ايران خواهان توسعه اجتماعي، اقتصادي يا نظامي در افغانستان نيست ، اما مقامات به ما مي گويند تاكنون هيچ مدركي دال بر اينكه ايران در حال تلاش براي ضربه زدن به صلح و ثبات در افغانستان باشد به دست نياورده اند‏.‏

به نوشته اين روزنامه آمريكايي ، امسال نيز براي سومين سال پياپي مقامات سني افغانستان همراه با شيعيان در مراسم روز عاشورا شركت خواهند كرد و هرچند مقامات مذهبي سني مخالف سينه زني شيعيان هستند، اما برخي از آنها در طول دهه محرم روزه گرفته و بين فقرا نذري پخش كرده اند‏.‏

به نقل از شیعه نیوز

تشابهات صهیونیسم و سعودیسم

نزديكي ديدگاههاي سياسي دولت سعودي و اسرائيل مسأله ايست غير قابل انكار. شايد بارزترين نشانه هاي اين دوستي را در اثناء جنگ لبنان و اسرائيل مشاهده كرديم و ديديم كه چگونه رهبران اسرائيل مواضع سعودي را ستايش و بيشترين بهره برداري را از فتاواي كارخانه دارالفتواي سعودي كردند، و يا ديدارهاي سرّي و علني بين رهبران دو دولت (تحت پوشش ميانجيگري) كه بر همگان معلوم و مبرهن است.

 

ساده لوحي است كه تصور كنيم؛ فقط مصالح سياسي آني باعث نزديكي دو دولت سعودي و اسرائيل شده است، همكاري كنوني آل سعود و اسرائيل، رفاقتي است قديمي، بين دو رژيمي كه در خصوصياتي مشترك هستند. تصميم به ايجاد ديوار حائل بين عربستان و كشور عراق نشانه ي ديگري از اين همسويي فكري و سياسي بين دو دولت نژادپرست؛ يكي صهيونيستي و ديگري سعودي را نشان مي دهد. گويا آنها از نظر فكري و زمينه هاي تاريخي مشتركات ديرينه اي با هم دارند.

 

منشاء اين همسويي را مي توان ناشي از اهداف مشتركي دانست، كه رژيم صهيونيستي را وا مي دارد بيش از پيش مشابه همتاي سعودي خود گردد:

اول: دولت اسرائيل و دولت سعودي در يك وجه مشترك، ارتباط شكننده اي با «دين» دارند؛ اسرائيل از متون ديني قديمي در راه اجراي پروژه قوم گرايي يهودي، بهره برداري كرده و توانسته يهوديان پراكنده در اقصي نقاط جهان را گرد آورد و نمايندگي سياسي آنان را در يك موقعيت جغرافيايي حسّاس؛ كه آثار ديني اديان مختلف را در خود دارد، بر عهده بگيرد و گروههاي مختلف آنان را متحد سازد. در سمت ديگر، دولت سعودي با اجراي گفتمان ديني مورد نظر خود، در ضمن يك پروژه سياسي محض، بوجود آمد و از موقعيت جغرافيايي جزيرة العرب و اهميّت آن در نزد مسلمين، در جهت قانوني كردن دولت سعودي بهره برداري كامل كرد تا حكومت خود را تثبيت نمايد.

 

دوم: دو دولت سعودي و اسرائيل بر اساس عملياتي كردن جدايي بين دو جغرافيا بر پا شدند، كه يكي جغرافياي داخلي پاك و طاهر كه روح مجموعه دولت را نمايانگر مي سازد و ديگري جغرافياي در كمين خطر. تداوم هر دو رژيم اسرائيل و سعودي بر پايه اين جدايي استوار است، تا نگاه جهان را به صورت دلخواه خود تكوين بخشند.

 

«خالص و پاك جلوه دادن حكومت داخلي با القاي نظريه برگزيدگان الهي؛ ‌و القاي اين امر كه ما كساني هستيم كه اراده الهي ما را براي ايفاي اين نقش انتخاب كرده است! و اينگونه بود كه گروه يهودي مسؤوليت تحقق گزينش الهي را در همتاي سعودي خود يافت،‌ زيرا در عربستان نيز بر اساس همين مفهوم، انتخاب الهي براي اداي رسالت آسماني بر روي زمين و تطهير آن از همه شائبه ها و كفر استوار است».

 

رسالت دول اسرائيل و سعودي در اين پروژه الهي كه براي تحققش گروهي كوچك را از بين تمام بشريت برگزيده، بازگشت به سرزمين موعود است، ‌همچنانكه آرزوي سعودي پاكسازي اسلام از آلودگيهايي است كه با اهداف مورد نظر آنان متناقض است. مفهوم بازگشت به سرزمين موعود و بازگشت به اسلام، دو دولت اسرائيل و سعودي را آينه تمام نماي يكديگر قرار مي دهد و نتيجه اش حالت تشنّج و بحران دائمي بر ضدّ خطرهاي وهمي است كه آنها ترسيم مي كنند، ولي نمي توانند خود را از اين خطرهاي حتمي نجات دهند.

 

سوم: در تقسيم جغرافيايي سرزمينهاي اين دو دولت مي بينيم كه به مناطقي تقسيم شده اند كه در يكي، افراد پاك ساكنند و در ديگري افراد ناپاك و نجس؛ و به همين سبب ديوار حائل پايه ريزي شده است تا دو جغرافيا را از يكديگر جدا سازد؛ اسرائيل ديواري مي سازد كه بين داخل خود كه مورد تهديد و خطر است و بين خارج (فلسطين) كه منبع خطر است، جدايي بيندازد. همينطور ديوار مرتفع سعودي بين داخل سعودي كه تصور مي كند امن است و بين خارج (عراق) كه ملتهب و بحراني است،‌ جدايي مي اندازد.

 

 با اينكه كشور سعودي از نظر تاريخي از جانب عراق امتداد گرفته و توسعه يافته است،‌ از طريق مهاجرتهاي طولاني كه از سعودي به سوي عراق انجام شده كه ريشه اش به صدها سال برمي گردد، اين مهاجرتها به سبب عوامل اقتصادي و تاريخي و ديني بوده است. پس اگر خطري هم وجود داشته باشد، از داخل سعودي است و نه از عراق، همچنانكه در مورد فلسطين وضع همينطور است، يهوديان از خارج به داخل فلسطين آمدند تا آن را منزوي كنند و در نهايت آن را به عنوان خطري بر عليه خود معرفي كنند . از اين رو همه روزه فلسطين را بمباران مي كنند. سعودي نيز دولت و ملّت عراق را منزوي مي كند،‌ در حالي كه ديديم كه اين دولت سعودي بود كه در طلب جهاد به عراق رفته بود.

 

چهارم: دو رژيم اسرائيل و آل سعود متمايز به ويژگي نژادپرستي هستند؛‌ در داخل اسرائيل بين خود يهوديان نژادپرستي و تبعيض وجود دارد، به نحوي كه يهوديان اروپايي ‌از رتبه اول اجتماعي برخوردارند، ‌زيرا آنها صاحبان «پروژه يهودي گري» از بدو شروع هستند، سپس يهوديان شرقي و روسي كه بعد از اتمام پروژه آمده اند، در مراتب پايينتر قرار مي گيرند. آنها حلقه هاييي را تشكيل مي دهند كه بر حسب رتبه پست و پست تر، از مركزيت سياسي و اقتصادي دور مي شوند. در داخل دولت سعودي نيز وضع به همين شكل است و شاهد متدي ديگر از نژادپرستي و تبعيضي هستيم كه بر پايه يك هويّت تنگ نظرانه شكل گرفته است، خاندان حاكم سعودي هميشه هويّتهاي حاشيه اي را به بردگي گرفته اند و اعتقاد دارند كه خدا آنها را بر اجراي پروژه ديني خود برگزيده است.

 

در اسرائيل جدالي داغ بر سر انسان يهودي الاصل و حقيقي وجود دارد، ‌همچنانكه كه در سعودي نيز مي بينيم اين جدال بر سر مسلمان حقيقي استوار است و رعيّت و ياران اين دولت حق! مشخصات و ويژگي هاي يك مسلمان حقيقي و خصوصيات و صفات او را تعريف مي كنند.

 

پنجم: نزديكي خصوصيات سعودي و اسرائيل به سبب اين است كه هر دو رژيم از اعمال فشار بر غير خود به وجود آمده اند؛ اسرائيل به سبب فشار منظّم و مستمر، تحت چتر حمايتي انگليس به وجود آمد و از اين فشار حركتي توسعه طلبانه برآمد كه شرعيّت خود را از دين بر مي گرفت ‌و همينگونه سعودي از آغاز دولتي بود كه با حمايت انگليس و فشار بر غير خود براي تثبيت پروژه اي سياسي در لباس دين ‌استوار گرديد.

 

اين فشار و زورگويي به انديشه دولتهاي بدون مرز منجر شد . به نحوي كه در همين لحظه هم مرزهاي دولت عبري اسرائيل معلّق و مبهم است و همينطور حدود مرزي سعودي از نظر جغرافيايي به زمين منحصر شده ولي پروژه سلطه سعودي، جهاني است و مفهوم حد و مرز را بر نمي تابد. توسعه سعودي و نفوذ آن در جهان عربي و اسلامي و حتّي غربي، از اين رژيم، مملكتي بدون مرز ساخته است. توسعه جغرافياي اسرائيل وابسته به ميزان اعمال قدرت دولت در گسترش سلطه خود است، بدون هيچ تعريفي از آينده، ‌زيرا آينده در گرو به كار گرفتن قدرت و زور بر ضدّ‌ ديگران است... 

 

ششم: تكيه رژيم سعودي و اسرائيل به سياست خارجي؛ اين وابستگي فقط در ابتداي تشكيل نبوده، بلكه آنها براي ادامه حيات خود نيز به آن تكيه دارند. حتّي در همين لحظه، نه سعودي و نه اسرائيل، نمي توانند بدون حمايت و پشتيباني ساير كشورها بر روي پاي خود بايستند. سستي پايه هاي دو رژيم، حمايت خارجي را ايجاب مي كند،‌ زيرا هر دو پروژه، داراي شريعتي دروغين و سست هستند.

آنها در ابتدا از راه گفتمان ديني برپا شدند و آنچه كه اكنون مي بينيم هيچ رابطه اي با گفتمان اوليه آنها ندارد و همچنين هر دو دولت از راه تزوير و تحريف حقايق تاريخي، و شرعي جلوه دادن فشار و زور بر عليه غير خود به وجود آمده اند.

بي شك بدون حمايت معنوي و مالي و نظامي از خارج، منظومه اسرائيل و همتاي سعودي آن ساقط مي گردد و از اين دو، جز دو رژيم سست و لرزان ‌هيچ باقي نمي ماند.

 

منبع: القدس العربي

ترجمه: سلام شيعه